کتاب شیخ رجبعلی خیاط، نوشته ابوالفضل هادی منش است و در انتشارات جمال منتشر شده است. بیشک در دوران معاصر یکی از شخصیتهایی که حکایات زندگی او تأثیر بسیاری بر مردم کشور ما داشته، مرحوم رجبعلی خیاط است.
آن خیاط پارسا که در جنوب شهر زندگی میکرد، چنان عرفان ناب دینی را در زندگی عادی خود به نمایش گذاشت که صدها هزار قافله دل را شیفتهی عرفان ساخت و سیر و سلوک حقیقی را در دسترس مردم کوچه و بازار قرار داد. او بدون تظاهر به عرفان و به دور از ظاهرسازیهای رایج عارفنمایان، شیرینی عرفان را به دیگران چشاند و مردم را با لذّت اُنس با خدا آشنا کرد. گفتنی است که آن بزرگوار نیز از جمله شاگردان آیت الله شاه آبادی بوده است و در مَنِش عرفانی خود کاملاً بر اساس شریعت اسلامی و احکام زندگیساز آن رفتار میکرده است.
دربارهی مرحوم شیخ رجبعلی خیاط آثار گوناگونی نوشته شده؛ امّا کتابی که پیش روی شماست با نگاهی متفاوت تهیه گشته است. توجّه اصلی کتاب شیخ رجبعلی خیاط بر نکات درسآموز و زندگیساز آن عزیز بوده است. حکایتها به گونهای بازنویسی شدهاند که بیش از آن که شخص شیخ رجبعلی خیاط مورد توجّه قرار گیرد، شخصیّت اخلاقی – عرفانی او دیده شود. مخاطب پس از مطالعهی هر حکایت در فکر فرو میرود و نسبتِ خود را با موضوع آن حکایت بررسی مینماید. از این رو مجموعهی حاضر را میتوان یک دوره، درس اخلاق نیز تلقّی کرد. درس اخلاقی که در بستر ارائه یک الگوی عملی عرضه شده است.ادعایی نداشت. خیلی ساده زندگی می کرد.با همه ی مردم صمیمی بود. بسیاری از نزدیک ترین دوستانش نیز از کرامات و معنویات او خبر نداشتند. نمی دانستند که این خیاط بی ادعا، یک عارف بزرگ و صاحب کرامت است. نه کلاه متفاوتی بر سر می گذاشت و نه تکیه کلام های عارفانه به خورد مردم می داد. راه رفتن و غذا خوردن و نگاه کردنش هم کاملا عادی بود. هیچگاه از راه شرع، قدم بیرون نگذاشت و به جلوه گری و ریا کاری روی نیاورد. خیاط مهربان خیابان مولوی یکپارچه اخلاص بود. کتاب شیخ رجبعلی خیاط یک بار دیگر حکایت آن بزرگوار را ورق میزند و در قالبی جدید به مرور خاطرات آن بزرگمرد می پردازد. این اثر نوشته ی حجت الاسلام ابوالفضل هادی منش است.