دولت های منطقه و بنیادگرایی اسلامی به عنوان دو متغیر بسیار منفی در راه گذر به دموکراسی در کتاب چالش های دموکراسی و توسعه در خاورمیانه مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
نقد توامان دولت های منطقه و بنیادگرایی اسلامی به عنوان دو متغیر بسیار منفی در راه گذر به دموکراسی، ضرورتی اجتناب ناپذیر است. در این کتاب مؤلفه های تضاد بنیادگرایی اسلامی با دموکراسی مورد بررسی قرار گرفته است.
این کتاب در دو بخش تدوین شده است. بخش اول با عنوان مباحث نظری شامل «دموکراسی» و «بنیاد گرایی» می شود. موانع گذر به دموکراسی در خاورمیانه عنوان بخش دوم این کتاب است که «ساختارهای سیاسی حاکم» و «بنیادگرایان اسلامی» را در بر می گیرد.خاورمیانه با وجود اینکه بسیاری ازمنابع و زمینه های تحول را داراست، با دو مانع بسیار بزرگ در راه تحول مواجه است: 1- مسئله دولت های حاکم در خاور میانه که طیف گسترده ای از سلطنتی تا جمهوری های اقتدار گرا را شامل می شود؛ 2- بنیادگرایی اسلامی که در واقع، مخالف هرگونه تحول اساسی نو گرایانه است.
در این پژوهش توسعه خاور میانه و نسبتش با دو مسئله کلیدی بینادگرایی و نوع حکومت بررسی شده است. از این نظر، کتاب دارای دو بخش و چهار فصل خواهد بود. بخش اول به مباحث نظری و بخش دوم به مصادیق می پردازد. در فصل اول به اجمال، مفهوم دموکراسی و سیر تاریخی آن، و سپس نسبت آن با توسعه و زمینه های گذر به دموکراسی به اجمال بررسی شده است. بررسی نسبت توسعه و دموکراسی از این نظر حایز اهمیت است که در خاور میانه، دموکراسی تنها نظامی است که می تواند به فرایند توسعه کمک کند. در فصل دوم به بنیادگرایی اسلامی پرداخته شده و تعاریف و دیدگاه های مختلف درباره آن را مورد بررسی قرار گرفته است. بررسی علل و زمینه ظهور بنیادگرایی به ما در فهم مدعاهای سیاسی آنها کمک می کند. در فصل سوم نیز به موانع گذر به دمورکراسی در خاورمیانه پرداخته شده است.
در این فصل ابتدا نقش دولت های کنونی خاورمیانه در ممانعت از گذر به دموکراسی تجزیه و تحلیل شده و سپس دیدگاه بنیادگرایی اسلامی در زمینه دموکراسی مورد بررسی قرار گرفته است. جمع بندی پژوهش، به سمت ارائه چارچوبی نظری برای تحول دموکراتیک در خاورمیانه سوق می یابد.
مؤلف پس از بحث از تعاریف و مفاهیم بنیادگرایی اسلامی می نویسد: «با توجه به تعاریف فوق می توان گفت بنیادگرایی اسلامی یک جریان مذهبی ـ سیاسی است که خواهان به دست گرفتن قدرت سیاسی یا تأثیر گذاری بر حوزه سیاست با زبان دین و با استفاده از دین می باشد. این خواست مبتنی بر آموزه اصولی آنان مبتنی بر ضرورت تشکیل حکومت اسلامی است. حکومتی که با استفاده از احکام و ارزش های دینی می تواند همه انسان ها را به سعادت برساند. از این منظر بنیاد گرایی اسلامی از بنیاد طرحی سیاسی و ایدئولوژیک می باشد و این که آیا این مدعای بنیادگرایان درست است و یا طرح سیاسی آنان تا چه حدی به لحاظ نظری منسجم است و تا چه حدی قابلیت تحقق عمل دارد در قسمت های بعدی مورد بحث واقع خواهد شد.»