پس از شکست نهضت ملی و موفقیت کودتای آمریکایی ـ انگلیسی 28 مرداد 1332، اکثر گروه های ملی به بن بست رسیدند؛ بنابراین، از اواخر دهه ی سی، جریانات سیاسی با مشی اسلامی شکل گرفت. این حرکت پس از سرکوبی و قیام پانزده خرداد 1342 شدت یافت. از این رو، اکثر گروه های سیاسی که از این زمان فعالیت نمودند، ماهیت مذهبی داشتند. تعداد این گروه ها در سال های نزدیک به انقلاب که با هدف مسلحانه شکل می گرفت ، افزایش یافت.
از جمله ی این گروه های سیاسی مسلحانه شکل می گرفت، افزایش یافت. از جمله ی این گروه های سیاسی مسلحانه که تحت تأثیر روحانیت و مرجعیت به وجود آمدند، گروه «منصورون» بود که در سال 1349 در خوزستان شکل گرفت. هدف این گروه، مبارزه ی مسلحانه با رژیم شاه بود. سید احمد آوایی یکی از افراد مؤثر این گروه بود. ایشان در سال 1330 در خانواده ای مذهبی در دزفول متولد شد. زمانی که هنوز تحصیلات دوره ی متوسطه را در آنجا می گذراند، وارد فعالیت های سیاسی ضد رژیم گردید. وی ابتدا با نوشتن مطالب مذهبی در روزنامه دیواری مدرسه و پس از آن با مبارزه ی علنی برای تخریب مراکز فساد رژیم، به همراه دوستان انقلابی، و تحت تأثیر شهید سبحانی کار خود را آغاز نمود.
در سال 1350 موفق به دریافت دیپلم شد که مصادف با برگزاری جشن های دو هزار و پانصدمین ساله ی شاهنشاهی بود. سید احمد آوایی در این زمان به دلیل مخالفت با برگزاری این جشن ها و با انگیزه ی مقابله، شروع به مبارزه نمود؛ اما توسط عوامل امنیتی حکومت شناسایی و دستگیر شد؛ بنابراین، مدت سه سال در زندان اهواز به سر برد و در طی این مدت مورد شکنجه ی ساواک قرار گرفت. وی در طول ایام حبس با گروه های مختلف سیاسی آشنا شد، ولی با توجه به تلاش های گروه های گوناگون نه تنها جذب آنها نشد، بلکه به عنوان یک فرد مذهبی، افراد زیادی را جذب گروه و عقاید خویش نمود. آوایی در بیست و پنجم آبان 1353 از زندان آزاد شد و پس از آزادی سعی نمود استعداد خویش را در جهت ادامه ی تحصیل به کار ببرد از این رو به تهران رفت تا برای تضمین در قبولی کنکور، در کلاس های آمادگی شرکت نماید. در این دوره نیز ضمن فعالیت های علمی با عده ای از هم کیشان خود با آنان هم خانه بود. در سال 1354 در دو رشته ی آب شناسی دانشگاه تهران و علوم آزمایشگاهی دانشگاه اصفهان قبول شد، اما به پیشنهاد دوستان و به خاطر شرایط پایتخت و امکان مبارزه ی گسترده در همین شهر به کسب علم پرداخت. این زمان در تاریخ مبارزات سیاسی گروه های مذهبی حائز اهمیت است. در سال 1354، سازمان مجاهدین به دو گروه مسلمان و مارکسیست تقسیم شدند و گروه مارکسیست توانست به تصفیه ی شاخه ی مسلمان بپردازد. بنابراین، این تصفیه ی درون سازمانی تأثیر زیادی بر روحیه ی گروه های مسلحانه ی اسلامی گذاشت.
در همین سال، آوایی با شهید غلامحسین صفاتی دزفولی ـ که از اعضای سابق شاخه ی مسلمان مجاهدین بود ـ آشنا شد و با همراهی او و شهید مهدی هنردار تیم سه نفره ی منصورون را در تهران تشکیل و تقویت کردند. به دلیل تسلط شاه بر گروه های سیاسی در سال های 1354 و 1355، این گروه نیز به شدت تحت فشار ساواک بود، بنابراین از سال 1355 فعالیت های مخفی آوایی در تهران آغاز شد. به دلیل شرایط سخت سرکوب و تعقیب ساواک، از ادامه ی تحصیل در دانشگاه بازماندند و به همراهی سه تن از دوستان به اصفهان رفتند. شرایط دشوار زندگی مخفی و دستگیری تعدادی از مبارزان گروه، موجب شد که آوایی به زندگی مخفیانه در شیراز و سپس در اراک و قم ادامه دهد. گروه منصورون در قم موفق به دستیابی به اسلحه و تمرین با آن شدند، اما از آنجایی که گروه تشخیص داد این نوع مبارزه با سلاح اندک برای براندازی رژیم پاسخگو نیست، آوایی و تعدادی از دوستانش تصمیم گرفتند از مرز خارج شده و برای کسب تکلیف، خدمت حضرت امام خمینی به عراق بروند.
پیش از آن، از حضرت آیت الله خامنه ای ، که در ایرانشهر تبعید بودند، دیدار کردند و به طور غیر قانونی از مرز خارج شدند و به شهر کویته در پاکستان رفتند و از طریق تعدادی از دوستان در مدرسه ی امام صادق (ع) توانستند گذرنامه ی جعلی تهیه و به دمشق مسافرت کنند. در آنجا با دکتر چمران آشنا و از طریق او به نیروهای «سرایا» و «الدفاع» معرفی شدند و آموزش جریکی دیدند. سید احمد آوایی با شنیدن خبر پیروزی انقلاب و با همکاری دکتر چمران در سفارت دمشق موفق شدند که در بیست و چهارم بهمن 1357 به ایران بازگردند. وی پس از بازگشت به ایران به زادگاه خود مراجعت کرده و با تشکیل کمیته ی انقلاب اسلامی در دزفول، آموز شهایی را که در طی این دوران فرا گرفته بود، به جوانان انتقال داد و به سایر شهرها نیرو اعزام کرد.
سپس در سال 1358 اقدام به تشیکل سپاه در دزفول نموده و فرماندهی آن را به عهده گرفت. پس از آغاز جنگ، در سال 1360 به اهواز رفت و اواخر سال 1363 به مدت سه سال به عنوان قائم مقام سپاه مستقر در لبنان به آنجا اعزام شد. همین سال مسئولیت عقیدتی ـ سیاسی ـ نظامی سپاه در خوزستان و لرستان را بر عهده گرفت. پس از مدتی کوتاهی به مدت سه سال ریاست ستاد منطقه ی 8 (خوزستان و لرستان) را عهده دار بود. برای مأموریت به لبنان رفت و در اواخر سال 1366 به ایران بازگشت و در سپاه مشغول به کار شد. در سال 1369 به مقام معاونت سیاسی استاندار خوزستان منصوب شد. پس از آن در سال 1370 به مدت 5/4 سال به عنوان وابسته ی نظامی ایران به سوریه اعزام شد و سرانجام در سال 1374 به قائم مقامی مدیر عامل بنیاد تعاون کل سپاه منصوب گشت و در همین سال وارد دانشگاه شد و تحصیلات نیمه کاره ی خود را به اتمام رساند و همچنین در سال 1377 مدرک کارشناسی ارشد مدیریت دولتی را گرفت.
خاطرات و مبارزات سید احمد آوایی در هفت فصل تنظیم شده است: فصل اول: خانواده و تحصیلات که صرفا در دزفول است. فصل دوم: شامل آغاز فعالیت های سیاسی آوایی می باشد. فصل سوم: دستگیری و سال های زندان را که بین سال های 1350 تا 1353 است، در بر می گیرد. فصل چهارم: شامل فعالیت های تشکیلاتی آوایی و زندگی علمی ـ سیاسی او در تهران و شهرهای دیگر است. فصل پنجم: روای خاطرات خود را از چگونگی خروج از ایران و فعالیت های خارج از مرز بازگو می کند. فصل ششم: فعالیت های پس از انقلاب آوایی بازگو شده است. فصل هفتم: در بردارنده ی خاطرات آوایی در لبنان است.