این کتاب شامل پنج مقاله از اندیشمندان مکتب فرانکفورت از جمله والتر بنیامین، ارنست بلوخ، تئودور آدورنو و گئورگ لوکاچ به همراه مقاله ای از برشت است و در قالبی منسجم ارتباط بین زیبایی شناسی و سیاست را بررسی می کند.
این اثر از چند بخش تشکیل شده که بخشی از آن در ارتباط با آثار و اندیشه های "آدورنو" و قسمتی از آن به آثار "بنیامین" به عنوان اسامی مطرح در مکتب فرانکفورت اختصاص دارد البته با توجه به پشتوانه ی فکری این دو، آنان بناهای فکری فلسفی متفاوتی دارند به همین دلیل برخلاف این که هر دو عنصر یک مکتب هستند درعین حال نگاه آن ها هم بسیار متفاوت در هم است چون پشتوانه های فکری هر کدام از آن ها در بسترهای متفاوتی این مکتب را کشف کرده است.
فصل دیگر مربوط به آراء و اندیشه های زیبایی شناسانه ی "ارنست بلوخ" که در مورد اکسپرسیونیسم نظراتی بسیار جذابی دارد و من فکر می کنم مخاطب ایرانی برای اولین بار با اندیشه های فکری یک آدم با ریشه های فلسفی درمکتب های هنری آشنا می شود.
یکی از جذاب ترین بخش های کتاب مربوط به "برگشت" است. او به عنوان یک هنرمند دارای اندیشه های سیاسی جنبه های زیبایی شناسی آثار هنری را با نگاه خودش توضیح می دهد و درآخر کتاب نیز به خود نویسنده که آثار متفاوت را در کنار یکدیگر گذاشته ونقد کرده، می پردازد.
برای تعریف درست رئالیسم نیز از افکار هنرمندان زیادی در این کتاب بهره برداری شده و هدف آن کشف معنای دقیق واقع گرایی است و محور کتاب نیز همین است. به هرحال جای خالی این کتاب در فرهنگ ایرانی حس می شد. این کتاب می تواند مردم را با نگاه جدید خود آشنا کند.