مادران در گذشته های دور، شاعرانی بودند که شعرها گویی با تولد هر نوزاد مثل شیر از سینه شان می جوشید. این شعرها که زمزمه هایی نه برای خواب کردن کودک، بلکه برای لحظات بیداری او هستند، در هر زبان و لهجه و گویشی که باشند، همگی در امید ها و آرزوهای مادران برای کودکانشان مشترکند. «نوازش های کودکان ایران» مجموعه ای از این شعرهاست که حمید سفیدگر شهانقی گردآوری کرده و ترجمه هرکدام در کنار زبان اصلی آن آمده است. در نوازش های دختران امیدهایی برای سپیدبختی، روایت هایی افسانه ای از مراسم عروسی و ستایش هایی از زیبایی زنانه به چشم می خورد و در نوازش های پسرانه، سرفرازی و حسرت دامادی و صلابت مردانه. هرکدام از این نوازش ها، بیانگر آداب و آیین های مردمان آن دیار نیز هستند که ثبت و ضبط آنها می تواند بخشی از هویت اصیل ما را زنده نگاه دارد.
دفع قضا و بلا، دوری از چشم بد، آرزوی بزرگ شدن و بالیدن کودکان، زن گرفتن و شوهر کردن، بخشی از رویاهای مادران در این شعرهاست. در بسیاری از این شعرها همچنین می توان رد نگاهی طنازانه به موضوعات را سراغ گرفت، مثلاً آنجا که می گوید: من فکر می کردم مرغ (دختر) است / قربان کسی که خروس (پسر) داده است. مادران دراین شعرها و نوازش ها، همه جهان و طبیعت را، ارزن های کوهستان و سنبل های زرد، میوه ها و اسب ها و گنجشک ها و غازهای رودخانه ها را به پای فرزندانشان می ریزند، چرا که جهان برای آن ها در کودکانشان خلاصه می شود.