199,000
تومان
4 ٪
189,100
تومان
افزودن به سبد خرید

پنجشنبه فیروزه ای

دسته بندی: رمان و داستان کوتاه

ناشر: کتاب نیستان

نویسنده: سارا عرفانی

سال نشر: 1393

تعداد صفحات: 373

2دیدگاه
/
6
امتیاز
1
نفر
5 از 5
فروش پیامکی این محصول
معرفی کتاب
گزیده کتاب
مشخصات
نظرات کاربران
بریده های انتخابی شما

معرفی کتاب

کتاب پنجشنبه فیروزه ای، نوشته سارا عرفانی است و در انتشارات کتاب نیستان منتشر شده است. این کتاب با موضوع زیارت و امام رضا (ع) نوشته شده است و ماجرایش درباره زیارت تعدادی دانشجو است که در قالب اردوی دانشجویی به زیارت امام رضا(ع) می روند.

در طول چهار دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی نویسندگان متعددی که در این زمینه فعال بوده­ اند به طور عمده موفق­ ترین آثار خود را در زمینه بازروایی از حوادث تاریخی قرار داده­ اند. در چنین فضایی آنچه که کمتر به خلق آن توجه شده است تولید رمان­ هایی دینی با مضمون اجتماعی و با حوادثی است که در چهارچوب و جغرافیای زیستی امروزی می­ گذرد. به عبارت دیگر، رمان دینی که در داستانش به مسئله سبک زندگی دین­ مدارانه به شیوه­ای کاملا اسلامی و ایرانی بپردازد؛ کمتر مورد توجه و دقت نویسندگان ایرانی بوده است.

پنجشنبه فیروزه­ ای، را می­ توان یک تجربه قابل اعتنا و قابل قبول در حرکت به سمت تولید چنین آثاری دانست؛ آثاری داستانی که پیش از هر چیز سعی دارند به دور از هر نوع قضاوت و یا ظاهرالصلاح نشان دادن بخشی از شخصیت­ های داستانی و ترسیم فضاهای سفید و سیاه در داستان، سبک ­های مختلف از زندگی انسانی را پیش روی هم قرار داده و مخاطب را به هم ذات پنداری با آن وادارند.

پنجشنبه فیروزه ای، با یک داستان سریع و سرضرب آغاز می ­شود. با روایتی از یک دانشجو که مخاطب می ­تواند به سادگی با آن هم ذات پنداری کند؛ دانشجویی که اهل ادا در آوردن نیست. اما رمان پس از این پیش ­درآمد وارد رابطه ظریف چند دختر دانشجو می ­شود که برای زیارت به مشهد مقدس وارد شده ­اند. شاید اوج رفتار مؤلف در نگارش این رمان و رو در رو قرار دادن سبک ­های مختلف زیستی در رمان را بتوان در این بخش رمان جستجو کرد. وی با زیرکی و در عین حال رعایت جنبه های مختلف عفاف، مخاطب را به درون تو در توی ذهن دختران جوان دانشجویی می­ برد که در این سفر همراهند.

توصیف دقیق پوشش، چهره و حتی شرح لحن آنها در کنار دیالوگ­ های به کار رفته توسط آ‌ن‌ها و نیز شیوه واکنش های جسمی آن‌ها در بیان برخی جملات و عکس ­العمل نشان دادن به آنها یکی از نقاط قوت وی در ترسیم شخصیت­ های این رمان است. با این حال او در کنار این چنین ابتکاراتی، به ترسیمی ظریف و زیبا از اندیشه و نگاه و زندگی مؤمنانه از زاویه یک دختر جوان در بستر رویدادهایی که داستان پیش پای او می­ گذارد دست یافته است.

پنجشنبه فیروزه ­ای، از حیث بیان رویدادهای داستانی اثری به شدت امروزی است. به عبارت ساده­ تر این رمان در زمره آثار آپارتمانی و لوکس و شبه ­روشنکفرانه است و نه آثاری که به تمامی در مسجد و مکان­ های مذهبی می ­گذرد. ساختار روایت دینی این رمان شکل گرفته در ساختارهای عادی و روزمره و قابل دسترسی زندگی امروزین همه ماست و همین مسئله است که این داستان را برای خواندن و پی­گرفتن قابل تأمل می­ کند.

پنجشنبه فیروزه ای؛ تجربه ای متفاوت از رمان دینی است. نمونه ای موفق از رمان هایی از این دست که بیانی ظریف و هنرمندانه دارد. برخی از ویژگی های خاص این اثر سارا عرفانی:
1. زبان کتاب امروزی ست و خواننده به سرعت با آن ارتباط بر قرار می کند.
2. فضای داستان به شدّت قابل درک برای مخاطب و به ویژه جوانان است و فضای دینی روتوش شده ای که بعضاً باعث کاهش جذابیت این دست رمان ها برای عموم مردم می شود در آن مشاهده نمی شود.
3. نویسنده در کنار خلق یک اثر دینی، به خوبی توانسته مفاهیم متعالی را با مضامین اجتماعی در هم آمیزد و به مسائل مختلفی همچون ازدواج، ارتباط با جنس مخالف و نامحرم و همچنین نقش فضای مجازی در شکل گیری روابط افراد وجه دیگری از کار خود به خواننده ارائه دهد.
4. بیان مفاهمی دینی در رمان کاملاً با ظرافت و در بسیاری از موارد با اشاره است و مؤلف به خوبی توانسته با استفاده از اشاره های مختصر به مباحث معرفتی و دینی بپردازد بدون آنکه فضای داستان شعار گونه شود.
5. موضوعات فرعی داستان، موضوعاتی است که عمده رمان خوانان به آن علاقه مندند و البته نویسنده توانسته به خوبی ضمن حفظ انسجام آن ها را در خدمت خط اصلی داستان قرار دهد.
6. نویسنده سارا عرفانی به خوبی از عشق در رمان خود بهره برده و با قلم عفیف خود روایتی جذاب را در این خصوص روایت کرده.

گزیده کتاب

فراز 1:
یکی از دختر ها به طرفش آمد و گفت: «صبر کن!» جلوتر آمد. به جزوه ای که دستش بود اشاره کرد و گفت: «بابا چقدر همه چی رو می نویسی! هر چی نیگاه کردم دیدم کم مونده سرفه های استادم بنویسی.» خندید. پسر هم خندید. نفس عمیقی کشید و گذاشت بوی گرم و شیرین ادکلن تمام ریه ا ش را پر کند. گفت: «مگه یادت نیست؟ جلسه اول گفت توی امتحان از حرفای کلاس سؤال می ده.»
دختر گره ای به ابروهای پیوسته ش انداخت و گفت: «اتفاقاً همین خیلی منو ترسوند. برای همین گفتم جزوه تو رو امانت بگیرم کپی کنم، اگه اجازه می دی البته. بچه ها گفتن جزوه هات از بقیه کامل تره.» پسر چند لحظه مردد ماند. دختر بی معطلی گفت: «نگران نباش! امانت دار خوبی هستم.» سر کج کرد و منتظر ماند. چند بار پلک زد و نگاهش کرد. گفت: «تازه می خواستم بگم برای جلسات قبلی رو هم بیاری ازت بگیرم.»
دختر دیگری چند ردیف جلوتر بند کیفش را روی شانه انداخت و وقتی داشت از کلاس بیرون می رفت، برایش دست تکان داد. پسر هم دست تکان داد. ورق ها را مرتب کرد و جلو دختر گرفت که همچنان لبخند شیطنت آمیزی به لب داشت. گفت: «باشه، بگیر!» دختر که فاتحانه ورقه ها را در کوله پشتی می گذاشت گفت: «ممنونم! کپی می کنم فردا می آرم. اگه تو ام لطف کنی بقیه شو بیاری خیلی عالی می شه.»
ـ باشه. می آرم...
پسری که تا آن موقع کنارش نشسته بود بلند شد. با چشم به کوله او اشاره کرد و گفت: «اونم بی زحمت کپی کن فردا بیار. یادت نره.»
ـ یادم نمی ره. برو خوش باش!
بعد نفس عمیقی کشید و به دختر گفت: «پس بوی ادکلن تو بود که از اول ساعت، تمام کلاس رو برداشته بود. درسته؟ الآن که اومدی نزدیکم متوجه شدم.» ابروهای پیوسته دختر در هم رفت و یک قدم عقب گذاشت. گفت: «ببخشید... اذیتت کرد؟»
ـ اصلاً!... اتفاقاً خیلی عالی بود. می شه گفت دیوانه کننده بود. معلومه فیک نیست. حتماً کلی به خاطرش پیاده شدی! ولی معلومه خوش سلیقه ای. آفرین!
ـ لطف داری. اگه زنونه نبود می گفتم قابل نداره.
هر دو خندیدند...

فراز 2:
بعضی ها خیلی ادعاشان می شود... حتی با اینکه معصومین ما در مورد فضیلت زیارت بسیار سفارش کرده اند، حاضر نمی شود به زیارت بیایند و اصرار دارند از راه دور با امام ارتباط بر قرار کنند ... من این طوری فکر نمی کنم. در کتابی خوانده ام که ... نزدیک قبر رفتن و کنار ضریح ایستادن از آداب زیارت است. البته از آن آدابی که این روزها جای زیارت واقعی را گرفته است... انگار ما عادت داریم یا از این ور بام بیفتیم یا از آن ور!

فراز 3:
دیشب سر شام یکی از بچه ها… می گفت: امام ها رو این آخوندا زیادی بزرگ کردن که بازار خودشون کساد نباشه، وگرنه … اونام مثل بقیه مردم بودن دیگه، فقط یه مقدار درک و شعورشون بیشتر بود...
چند خط پایین تر در کتاب شرح زیارت جامعه کبیره می خوانم:
ائمه اطهار رابط بین زمین مادی و آسمان معنا هستند و به برکت آنها زمین و نظام هستی از فیوضات غیبی برخوردار است...
- خدایا! چه صبری داری من اگر جای شما بودم تک تکِ این آدم ها را در لحظه سنگ می کردم! از فکر خودم خنده ام می گیرد.

فراز 4:
به اتاق می رود و با جلد دوم کتاب برمی گردد. می گیرمش. یک لحظه سرم را بلند می کنم تا تشکر کنم. نگاهم به نگاهش گره می خورد. چشم های او از چشم های من بدتر نباشد بهتر نیست. پف کرده و قرمز.
می پرسد: «اتفاقی افتاده؟»... اشک را هنوز سرازیر نشده، روی مژه هایم پاک می کنم، نمی خواهم سلمان ببیند گریه می کنم... دو قطره اشک بی اجازه سُر می خورند روی صورتم...

فراز 5:
او چهار، پنج سال به من فکر کرده است و من همین یک شب هم هرچه می خواهم به او فکر کنم، باز تصویر غزاله رهایم نمی کند. از خودم می پرسم گذشتن از آنچه دوست داریم و روی آوردن به آنچه ابداً دوست نداریم... کدام یک سخت ترند؟ و خیلی زودتر از آنکه به دنبال جوابی برای سؤالم بگردم...

اطلاعات کتاب

  • زبان کتاب: فارسی
  • سال نشر: 1393
  • چاپ جاری: 7
  • تاریخ اولین چاپ: 1393
  • شمارگان: 2200
  • نوع جلد: جلد نرم
  • قطع: رقعی
  • تعداد صفحات: 373
  • ناشر: کتاب نیستان
  • نویسنده: سارا عرفانی

برای ارسال دیدگاه لازم است وارد شده یا ثبت‌نام کنید

ورود یا ثبت‌نام

برای ثبت بریده ای از کتاب لازم است وارد شده یا ثبت‌نام کنید

ورود یا ثبت‌نام