کتاب «روی موج 14»، مجموعه داستان های کوتاهی می باشد که در فضای زندان های ساواک و مبارزان انقلابی پیش از پیروزی انقلاب و مرارت هایی که در راه پیروزی انقلاب کشیده اند، نوشته شده است. این کتاب 11 داستان با عناوین: «مثلث»، «قالیچه خرسک»، «خانم آبی آبی»، «روی موج چهارده»، «خودش بهم گفت»، «من به دل نمی گیرم»، «زمستان در لیساکوفسک»، «مردی با شلوار چهارخانه»، «همیشه مادر گم می شد»، «دوایم سپستان بود» و «دروغ چرا؟!» را دارد.
همان طور که از موضوع این داستان ها مشخص است، نویسنده راوری تلخی ها و مرارت های مبارزانی است که جان و مالشان را در راه انقلاب دادند و این از خودگذشتگی ها و مرارت ها و این جانبازی ها در داستان های خانم نویسنده در مقابل قساوت عده ای قرار می گیرد که شکنجه می کنند و رحمی به دل هایشان راه ندارد. و تبعا فضای این داستان ها خاکستری خاکستری است؛ بدون تابیدن نوری که در سال های پیش از انقلاب این نور و خورشید پشت ابر مانده بود و به جایی نمی تابید. زهره عارفی در تصویر اتفاقات سراغ ارتباطات انسانی و عواطف حاکم بین آنها رفته است و مبارزه ها و جنایتها را اتفاقا در قیاس با وضعیت سخت آدم هایی که عاطفه، زندگی، دوستان و همه هستیشان را برای نابودی ظالم از دست داده اند نشان می دهد.
البته در بعضی از این داستان ها مبارزان بیشتر شکل یک قربانی به خود می گیرند تا مبارزانی که با از دست دادن همه چیزشان در زندگی باز هم باکی نداشتند و چشمشان به همان نور امید و یاری خداوند و تلالو این نور در پیروزی انقلاب بود. اما در مجموع هر چند فضای تصویر شده تیره است و سردی و خشونتی که جزء لاینفک حکومت ستم شاهی است از لابه لای صفحات کتاب داستان «روی موج 14» بیرون زده است، خانم نویسنده به خوبی از عهده قصه گویی و روایت آدم های متفاوتی که هر یک به نوعی از آن دوران آسیب دیده اند بر آمده است. خوب توصیف کرده و خوب دیالوگ نوشته است.
البته در این مجموعه داستان ها در بعضی از قصه ها فضای ساواک و زندان کم رنگ تر است و نویسنده از زاویه دیگری زمان پیش از انقلاب را تصویر می کند اما در همه این داستان ها عواطف انسانی حرف اول را می زند.