«بعد از کشتار» داستان یک گرگ است؛ گرگ گرسنه ای که توان شکار را از دست داده و حالا بیش از گرسنگی، ترس است که آزارش می دهد؛ ترس از ناتوانی در ادامه زندگی و این دقایق پرهول و ولای پایانی. اما بوی آشنائی گرگ را به سمت ماجراهای دیگری می کشاند. داستان از نگاه یک گرگ روایت می شود؛ اما نویسنده به خوبی توانسته بارقه هایی از احساس و موقعیت های انسانی را چاشنی داستانش کند و شاید همین جنبه برای مخاطب گیرایی خاصی داشته باشد.
«در تجربیات من برای نوشتن نه اَدایی هست و نه برای خوشایند کسی می نویسم و اصلاً نمی فهمم روشنفکری یعنی چی. اینقدر می فهمم که نوشتن، کار سختی است و به طور حسی سعی می کنم تاوان این سختی را بپردازم و بیشتر از این متوجه نمی شوم.» آن چه از این جملات بایرامی ما را به عمق حقیقت می برد عنصری به نام تجربه است. تجربه و خلاقیت با هم همراه شده اند تا ادبیاتی به وجود آید و خرد و دانایی شکل گیرد. صحنه های نفس گیری در داستان های بایرامی از زلزله و برف و حضور حیواناتی چون گرگ و کلاغ و گاومیش وجود دارد که گویای این مساله است. بیان خوب مناسبات و رفتار شخصیت ها و روابط و استفاده از طنز از جذابیت های کار اوست که با تصویرگریهای حسین شیر احمدی جذاب تر هم شده است..