ابوالهول داستان زندگی جوانی عراقی است که در فرایند یک ماجرای عشقی با سرویس اطلاعاتی اسرائیل مواجه می شود و در برابر درخواست هایی از آنها قرار می گیرد.
نمایشنامه ابوالهول سه روایت از یک اتفاق است. دانشمند جوان عراقی در پاریس طعمه جاسوسان موساد می شود و در نهایت تن به خواسته آنها نمی دهد و می میرد. علی شمس در این نمایشنامه از سه زوایه داستان نمایشنامه خود را بیان می کند. او در روایت اول پلات یا طرح اصلی داستان نمایشنامه را ارایه می دهد و مخاطب را با موضوع اصلی آشنا می کند.
سه پرده این نمایشنامه در یک بازه زمانی اتفاق می افتد؛ اما روایت دوم، ادامه اتفاقات روایت اول نیست و روایت سوم هم ادامه روایت دوم نیست! در واقع نویسنده با هوشمندی در هر پرده نمایشنامه اطلاعاتی را به مخاطب می دهد و در پرده های بعدی این این اطلاعات را با جزییات بیشتر و کامل تر بازنگری می کند. این ترفند شمس باعث شده تا مخاطب تا صفحه آخر نمایشنامه، درام را دنبال کند و جواب سئوال هایش را بگیرد. در حقیقت مخاطب در مواجه با این اثر در عین اینکه مدام جواب هایش را از دل نمایشنامه بیرون می کشد، بازهم سئوالات تازه ای در ذهنش نقش می بندد. یکی از روش هایی که درام های استاندارد را کنش زا و دغدغه مند می کند، ایجاد گره های داستانی است. علی شمس در این نمایشنامه به خوبی از این خصیصه بهره برده است. او برای هر گره و یا اتفاقی که خلق می کند، جوابی منطقی هم دارد؛ یعنی مخاطب در برخورد با این گره ها سردرگم نمی شود و با کنار هم چیدن کنش های نمایشنامه، پاسخش را می گیرد.