●دسته بندی: رمان و داستان کوتاه
●ناشر: مهرک با ادب
●نویسنده: محمدکاظم مزینانی
●سال نشر: 1402
●تعداد صفحات: 101
با خودش فکر کرد: «نه! من هیچ وقت آدمیزاد نبوده ام. من یک کلاغم؛ کلاغی مثل همه کلاغ های دیگر؛ با این تفاوت که زیادی فکر و خیال می کنم و زندگی ام را با خواب و خیال می گذرانم. آخر چگونه ممکن است که یک آدم ناگهان کلاغ شود؟ اگر اینطور است، پس خانه ما کجاست؟ مدرسه ای که همیشه فکر می کردم روزی در آنجا درس می خوانده ام کجاست؟ پدر و مادرم کجا رفته اند؟»... می خواست به دنبال کاهن بزرگ کلاغ ها برود؛ اما ....صفحه 83