بچه ها به پرت افتاده ترین گوشه های زندگی سرک می کشند؛ همان جاهایی که از دید بزرگتر ها نادیده و نامکشوف می ماند. در قصه «مرغ شل» بچه ها با همین ظرافت، شل بودن مرغی را که پدر خانواده برای قربانی کردن جلو ماشین تازه اش خریده، کشف و برملا می کنند. همین کشف است که وصل می شود به دلسوزی مادرخانواده و مرغی که سرنوشتش قربانی شدن بوده، بدل می شود به همخانه ای دوست داشتنی برای آن ها. داستان از آن جا آغاز می شود که پدر یک خانواده با قرض و وام وانتی می خرد تا با آن کار کند، مادر خانواده اصرار دارد که برای ماشین جدید قربانی کنند ولی از آنجا که پدر توان خرید یک گوسفند را ندارد به پیشنهاد بچه ها تصمیم می گیرد یک خروس بخرد، ولی در نهایت با یک مرغ شل به خانه باز می گردد.
«مرغ شل» داستانی ساده و ملموس دارد. لحن طنز کتاب در روابط همه آدم های قصه جاری است و تناسب دیالوگ با شخصیت های قصه و استفاده از طنزهای روز اجتماعی خواندن آن را برای بزرگسالان نیز جذاب می کند. تصویر نویسنده از یک خانواده سنتی و فقیر هم به هیچ وجه تصویری فانتزی و شعارگونه نیست. جز این ها باید از تصویرهای رضا مکتبی نیز یاد کرد که درک کامل تری از شخصیت ها و فضای داستان ارائه می کند.