این رمان در مورد اتفاقات قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در منطقه سرسبز تهران پارس و افراد ساکن در این محل است.
راوی داستان به نام بهمن در یک خانواده پرجمعیت زندگی می کند. پدر بهمن که اعتیاد به مشروبات الکی داشته و راننده تاکسی بوده دریک تصادف کشته می شود و مسئولیت نگهداری خانواده روی دوش بهرام برادر بزرگترش می افتد. بهمن و دوستش سعید و حمید زاغ همکلاسی هستند و به همراه جمشید بلند به اتفاقات روز و حوادث انقلاب علاقمند می شوند. پدر حمید بیمار است و برادر عباس برای دانشگاه درس می خواند به دلیل فعالیت سیاسی دستگیر می شود. دراین محله یک سرهنگ بازنشسته هم سکونت دارد که نسبت به بچه ها و بازی آنها حساس است و آنها را اذیت می کند. با اوج گیری حوادث انقلاب و اعتراضات مردم اهالی محل هم درگیر تظااهرات و اعتراض می شوند و بهمن و سعید و حمید تصمیم می گیرند ماشین ساواکی را آتش بزنند و بار این کار یک پلاستیک پر از بنزین را زیر ماشین می اندازند و لاستیک را آتش زده را به سمت ماشین پرتاب می کنند و با شعله آتش و انفجار ماشین، پا به فرار می گذارند.