جنگ را ماهی های دریای جنوب هم دیده بودند. آنجا که بستر قهرمانی ها و رشادت های مردانی عاشق بود. بستر این عاشقی تنها روی زمین نبود، دریاهای متلاطم و رودخانه های خروشان هم داستان های خودشان را از این دلدادگی دارند. حالا نویسنده «سکان، سمت میانه اروند!» ما را می برد به روزهای آغازین جنگ تحمیلی در مناطق دریایی جنوب کشور به ویژه آبراه اروند. می برد به جنگ های دریایی. زنوزی جلالی خود از افسران نیروی دریایی در زمان جنگ بوده است. ماجرای داستان او از ذهن ناواستوار قلیل، شخصیت محوری قصه، روایت می شود.
او مسئول نظم و انضباط روی عرشه ناو است و باید همه چیز را تحت کنترل داشته باشد. ماجرای داستان از حرکت یک ناو جنگی ایرانی از سمت آب های آزاد (دریای جنوب) به طرف آبراه اروند شروع می شود و قصه ای است شکل گرفته از جزئیات ملموس و گره افکنی های هوشمندانه. ذهن ناواستوار قلیل پر از فکر و خیال های دور و ناشناخته است. برای همین پناه می برد به گذشته. به خاطره بمب گذاری خرمشهر، و بعد نگرانی برای پسرکوچکش می آید و این فکر ها مدام ذهنش را درگیر می کنند. اما در میانه طوفان جنگ دغدغه هایی دیگر هم رخ می نماید؛ دغدغه هایی که از دلبستگی به زندگی آغاز می شود و با تصمیمی بزرگ به پایان می رسد.