تلاش نویسنده در این کتاب به گونه ای بوده است که تا جای ممکن بگذارد بهاء حرف بزند، از یک طرف به دلیل اینکه بها هیچ گاه به درستی مهلت حرف زدن نیافته و از طرف دیگر به این دلیل که موثق بودن این تحقیق اقتضا می کرد که نویسنده سخن درباره پیوندهای تاریخ روحی را تا جای ممکن کوتاه کند. تاثیر بها بر پسرش مولانا جلال الدین رومی پیش از این موضوع پژوهشهای شرقی بوده است و برای خود حوزه ای است که باید از میدان پسر آغاز گردد و شناختی از مولانا را می طلید که نویسنده در اختیار نداشته است. آنچه به این کتاب اهیمت می بخشد این است که از عرفان اسلامی کاملا تازه ای پرده بر داشته است که تاکنون در جای دیگری دیده نشده است. صحبت از عرفانی است که در یک کلام، فاصله میان خدای در همه جا حاضر و خدای متعال را از میان بر میدارد. و در عین حال یک وجه دینی برای ماده و جسم قائل است. عرفانی که جسم را به روشهای زاهدانه در فشار قرار نمیدهد بلکه می خواهد آن را با تمام اجزایش به دنبال زندگی با خدا بکشاند.