در مباحث روزانه ما در خانه و مدرسه و اتوبوس و اداره، وقتی که از دعواهای سیاسی و مشکلات اقتصادی و امثال آن ها سخن می گوییم، بسیاری از ارجاعات به مفاهیم و اندیشه هایی است که به سپهر اندیشه مدرن غرب تعلق دارد. این امر، خواه مطلوب و خواه نامطلوب، بخشی از وافعیت پیرامون ماست. اما مشکل آن جاست که در اغلب موارد این قبیل استعمال مفاهیم و الفاظ با برخی بدفهمی ها و قشری نگری ها همراه است. ما بدون تذکر نسبت به عقبه فکری و تاریخ و تمدنی که این قبیل مفاهیم متعلق بدان هستند، آن ها را به کار می بریم و این نحوه استفاده سَرسَری و غیرمتذکرانه ما را با تناقضات و چالش های اجتناب ناپذیری مواجه می سازد.
مجموعه سه جلدی «اندیشه اجتماعی غرب جدید» در پاسخ به چنین آسیبی طراحی و تألیف شده است.
جلد اول این مجموعه از پنج فصل «رنسانس؛ میل جدید و طلب نو»، «بیداری رؤیاها»، «قرن نوزدهم؛ تجدد در نقطه جوش»، «پیچ قرن؛ از نیچه تا هایدگر» و «عصر نهایت ها؛ پست مدرنیته» تشکیل شده است.