مهمان هایی با کفش های لنگه به لنگه
مهمان هایی با کفش های لنگه به لنگه (چاپ اول)
15,000
تومان
4 ٪
14,300
تومان
افزودن به سبد خرید

مهمان هایی با کفش های لنگه به لنگه

مجموعه داستانک طنز

دسته بندی: فرهنگ پایداری دفاع مقدس

ناشر: سوره مهر

نویسنده: محمد گودرزی دهریزی

سال نشر: 1396

تعداد صفحات: 72

امتیاز
2
نفر
4 از 5
فروش پیامکی این محصول
معرفی کتاب
گزیده کتاب
مشخصات
نظرات کاربران
بریده های انتخابی شما

معرفی کتاب

کتاب مهمان هایی با کفش های لنگه به لنگه، شامل 30 داستانک طنز با حال و هوای دفاع مقدس است که توسط محمد دهریزی و اسماعیل الله دادی دو نویسنده کودک و نوجوان بروجرد به نگارش در آمده است و در انتشارات سوره مهر منتشر شده است.

این کتاب دربردارنده مجموعه ای از داستانک ها ست که در آن ها از زبان شخصیت های نوجوان و با نگاهی طنزآمیز، روحیه پرنشاط جانبازان، ایثارگران و رزمندگان 8 سال دفاع مقدس روایت می شود.

گزیده کتاب

باران کم‌کم شروع شده بود. تاکسی گیر نمی‌آمد. عمورضا، چترش را آورد بالای سر من و گفت: «می‌خوای پیاده بریم؟»
گفتم: «توی این بارون خیس می‌شیم.»
عمو گفت: «پس مجبوریم که دربست بگیریم.»
عمورضا رفت جلوتر و در حالی که برای تاکسی‌ها دست بلند می‌کرد، داد زد: «دربست، ده تومان.»
راننده‌ها هیچ توجّهی به من و عمورضا نکردند.
توی همین موقع، یک نفر از پشت‌سر من داد زد: «آقارضا، دربست، مجانی.»

برگشتم، پشت سرم را نگاه کردم. توی آن شلوغی‌ها، کسی را ندیدم. آن صدا را دوباره شنیدم. دویدم طرف عمو‌رضا، دستش را گرفتم و گفتم: «عمو، یک نفر دارد صدایت می‌کند و می‌گوید دربست، مجانی»

عموگفت: «کی؟»
گفتم: «نمی‌دونم؛ توی پیاده‌رو است.»
با هم رفتیم توی پیاده‌رو. مردی خیس و خمیر روی ویلچر نشسته بود و به من و عمو می‌خندید. عمو تا او را دید، چترش را داد دست من و دوید طرفش. افتادند بغل هم و شروع کردند به بوسیدن یکدیگر.

چند دقیقه که گذشت، رفتم جلو و گفتم: «عمورضا، کی می‌ریم خونه؟»
عمورضا گفت: «من حالا حالاها با این هم‌سنگرم کار دارم. تو برو خونه. من بعداً میام.»
دوست عمورضا که تا آن موقع با من حرف نزده بود، به ویلچرش اشاره کرد و گفت: «بپرید بالا. خودم دربست می‌برمتون.»

اطلاعات کتاب

برای ارسال دیدگاه لازم است وارد شده یا ثبت‌نام کنید

ورود یا ثبت‌نام

برای ثبت بریده ای از کتاب لازم است وارد شده یا ثبت‌نام کنید

ورود یا ثبت‌نام