"مردارخوار" روایت چهار رزمنده با نام های حسن، داوود، عباس و رضا است. حسن، فرمانده ی دسته، داوود بی سیم چی، عباس پیک و رضا روضه خوان دسته است. آن ها سه روز است که در سنگر بی آب و غذا مانده اند. این در حالی است که موشی مردارهای بسیاری را می خورد و این امر رزمندگان را می آزارد. آن ها نیز موش را در جعبه ای زندانی می کنند. حسن در بخشی از مکالمات خود به یکی از دوستانش می گوید: "جنگ، طبیعت همه رو عوض می کند. من و تو می شیم سرباز، موش هم می شه مردارخوار" سرانجام زمانی که حسن قصد کشتن موش را دارد با شنیدن صدای شیخ محمود مبنی بر رسیدن غذا، از این کار منصرف می شود.
مجموعه ی حاضر حاوی 16 داستان کوتاه است که عمدتاً با موضوع "جنگ تحمیلی" به نگارش درآمده است. عناوین دیگر داستان های کتاب بدین قرار است: سرزمین پدری؛ برای همیشه؛ میهمان؛ بوی مادر؛ ساعت صفر؛ روح القدس؛ پی، تی، اس، دی؛ مثل ابر؛ نفس؛ رستوران یاهانافی؛ شاهپر؛ آه ای مسیح؛ نقطه، سر خط؛ کلمه ی سنگ.