کتاب اول عاشقی، نوشته یودیت هرمان است و با ترجمه محمود حسینی زاد در انتشارات افق به چاپ رسیده است. یودیت هرمان، نویسنده ی معاصر آلمانی که در رشته های آلمان شناسی و مطالعات فلسفه به تحصیل مشغول بوده است. او در این داستان تردیدهای درونی یک انسان را به تصویر کشیده و آن را در قالب شخصیت زنی به نام "استلا" به مخاطب نشان می دهد. "استلا" متاهل است و یک فرزند و شغلی راضی کننده هم دارد. او به همراه شوهرش "جیسون" و دخترش "آوا" در خانه ای که واقع در حومه ی شهر است زندگی می کنند. استلا زنی کتاب خوان و خانواده دوست اما مثل دیگر قهرمان های یودیت هرمان منزوی است. در ادامه رمان زن توسط یکی از همسایگانش که یک پیرمرد است مورد آزار و اذیت قرار می گیرد و این باعث می شود به گذشته خود رجوع کند.
گزیده کتاب
کاش می شد همیشه همدیگر را می شناختیم ، تو پیرتر می شوی ، ما دیگر چندان وقتی نداریم . نگاهم که می کنی ، لبخند خواهی زد، امکان ندارد طور دیگری باشد. .
استلا میگوید نه. حس میکند زانو هایش می لرزند، تعجب میکندکه چقدر سریع این اتفاق میافتد. واقعا دوباره لرزش گرفته؟ لرزش گرفته، واقعیت دارد. .
جیسون به او اعتماد ندارد. زن چیزی مثل جریان برق بین خودش و مرد حس میکند. تعجب آور اینکه آن چیز مال قبل ها ست،مال ماه های نخست ترس و عدم اطمینان، تردید به احساسات دیگری، به احساسات خود. . زود رنج هم هست. حساس. تحصیل کرده، زمانی برای خودش هدفی داشته. اگر دنبالت افتاده حتما حالش خوب نیست...اگر تا حالا با اون صحبت نکردی، شاید بدنباشه که بکنی. بهش بگو، باهاش حرف بزن. . آیا جیسون در حال زدن ضربه ها به استلا فکر می کرده. می تواند جیسون را ببیند که روی میستر پفیستر خم شده، یک عاشق، استلا دوست ندارد این تصویر را ببیند، اما می بیند. فکر میکند که آن سه اسم روی صندوق نامه ها را با تربانتین پاک کند. میگذارد اسم ها بمانند.