اومانیسم که جنبشی فلسفی ادبی به شمار می آید، به جای تایید محوریت خدا، انسان را در محور قرار می دهد. این تفکر که حاصل دوران اختناق کلیسای قرون وسطاست، در صدد اعاده حیثیت انسان به عنوان موجودی خودمختار برآمد. در واقع واکنشی بود در برابر دوره ای که به نام مذهب، آزادی و اختیار انسان ها از آنها سلب شده بود. ولی تلقی اومانیست ها از تنافی دین و آزادی در نهایت راه آنها را از مبدا الهی جدا ساخت. سیر این فلسفه به جای ارتقای ارزش و منزلت انسان، تفکر پوچی و بی ارزشی آدمی را گسترش داد.
کتاب حاضر با نقد فلسفه اومانیستی، پیامدهای منفی این بینش را توضیح داده و به بررسی این نکته می پردازد که تقید به دین حقیقی منافی اختیار و آزادی بشر نبوده و وسیله ای است در جهت رهایی او.