جناب ربانی در این کتاب، معرفت دینی را ازمنظر معرفت شناسی می کاود و معتقد است این مبحث، هم صبغه کلامی دارد و هم از مسائل فلسفه دین به شمار می رود. البته این دو رویکرد، همیشه مانعةالجمع نیستند و هیچ گونه تعاند و تعارض منطقی میان تعلق خاطر داشتن و بحث فیلسوفانه و دور از پیش داوری درباره آن وجود ندارد. در مقدمه کتاب می خوانیم: معرفت دینی معرفتی است که انسان از طریق دین و درباره دین به دست می آورد؛ یعنی با شناخت دین و آگاهی از آن می توان از آن به نوعی شناخت درباره هستی (انسان، طبیعت و خداوند) دست یافت؛ زیرا دین (دین وحیانی) مجموعه ای از تعالیم و احکام است که از جانب خداوند بر پیامبران الهی وحی شده و آنان به بشر ابلاغ کرده اند. از آنجا که انسان مخاطب این تعالیم و احکام است و باید آنها را بفهمد و سپس به کار ببندد، طبعاً او درباره دین به نوعی معرفت دست می یازد که معرفت دینی نام دارد و از منظر این معرفت دینی، جهان بینی و ایدئولوژی خویش را بنا می کند. کتاب «معرفت دینی از منظر معرفت شناسی» در دو بخش 6 و 16 فصلی تنظیم شده است. برخی از فصول این کتاب عبارتند از: اصول عقلی شناخت، ابزراهای شناخت در معرفت دین، صواب و خطا در معرفت دینی، مسئله حجت در معرفت دینی، قداست معرفت های دینی، تبیین ماهیت بحث تکامل معرفت دینی، شکاکیت در شناخت و نسبیت حقیقت، استقرا و فرد بالذات، ستیز با ضروریات دین، نظریه قبض و بسط و پلورالیسم دینی، نظریه قبض و بسط و سکولاریسم.