درباره فرایند تکون معرفت، از دیرباز نظریه های مختلفی از سوی فیلسوفان گوناگون مطرح شده است: نظریه عقول، نظریه مثل، نظریه معرفت شناختی کانت، از جمله آنها است؛ اما درباره تکون و تحول معرفت دینی، نظریه شاخص و شناخته یی سراغ نداریم، محقق محترم جناب حجت الاسلام و المسلمین استاد علی اکبر رشاد «نظریه ابتناء» را برای تبیین نظام و نحوه تکون و تحول معرفت دینی ارائه کرده است.
از دیدگاه صاحبِ نظریه ابتناء «معرفت دینی برایندِ فرایندِ تأثیر - تعاملِ متناوب - متداومِ مبادی خمسه دین، به عنوان پیام الهی است» و در صورت تحصیل تلقی صائب و جامع از این مبادی، و کاربست درست و دقیق آنها، و پیشگیری از دخالت و تأثیر فاحش متغیرهای ناروا و نابحق دخیل، می توان به کشف صائب و جامع دین، و کاربرد روزآمد و کارآمد آن در ذهن و زندگی بشر دست یافت.
نظریه ابتناء، مبتنی بر چهار اصل، به شرح زیر است:
اصل نخست) فرایندمندی تکون معرفت و برایندوارگی معرفت دینی،
اصل دوم) دوگانگی سازِکارهای دخیل(روا/بحق، و ناروا/نابحق) در تکون معرفت دینی، و بالتبع امکان سرگی و ناسرگی معرفت دینی،
اصل سوم) پیاموارگی دین و شمول آن بر اضلاع و مبادی خمسه دخیل در فهم دین، به عنوان پیام الهی،
اصل چهارم) برساختگی کشف و کاربرد صائب و جامع دین، بر کشف و کاربرد صائب و جامع مبادی بحق دخیل.
اصل سوم نظریه، مهم ترین رکن نظریه ابتناء است. بر اساس این اصل، فرایند پدیده پیام گزاری، درگیر اضلاع و مؤلفه های پنجگانه «پیام دهنده»، «پیام»، «پیام افزارها»، «قلمرو و متعلق پیام»، و «پیام گیرنده» است. فهم صائب و جامع یک پیام در گرو شناخت و منظور داشت مختصات اضلاع مزبور است.
صاحب نظریه ابتناء، از این اضلاع به مبادی «مصدرشناختی»، «دین شناختی»، «معرفت شناختی»، «قلمروشناختی» و «مخاطب شناختی» دین تعبیر می کند. وی معتقد است از آن جا که هر یک از مبادی خمسه، دارای سرشت و صفات و مختصاتی است، این مختصات خودآگاه و ناخودآگاه، ثبوتاً و اثباتاً در فهم دین(و تکون معرفت دینی و تطور آن) به نحو تعیین کننده ای سهم گذار و نقش آفرین اند.