درآمدی بر تاریخ پژوهی
سال نشر : 1384
تعداد صفحات : 476
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 36535
10003022
احتمال تاخیر در تهیه
معرفی کتاب
کتاب «درآمدی بر تاریخ پژوهی» نوشتة مایکل استنفورد، به اذعان خود وی، تحت مقوله تاریخ نگاری تحلیلی جای می گیرد.این کتاب خواننده را با مفاهیم، نظریه ها و روشهای اساسی تاریخ و مشکلات و مسائلی که در مطالعة جدی آن پدید می آید، آشنا می سازد. هر فصل از این کتاب، دارای یک مقدمه و یک نتیجه است. در مقدمه، موضوع به بیانی ساده طرح و سؤالاتی مطرح می شود که آن فصل، در صدد پاسخ گویی به آنهاست. در پایان فصل، در نتیجه، به اجمال، مروری بر مباحث مطرح شده و نتایج به دست آمده می شود و منابعی برای مطالعة بیش تر معرفی می گردد. ساختار کتاب به نحوی است که هر فصل، به طور مستقل قابل مراجعه است، هرچند ترتیب منطقی فصول، در کل، رعایت شده است. کتاب از مثالها و نمونه های تاریخی رایج، به ویژه در تاریخ معاصر استفاده می کند. این مثالها، هرچند در درک بهتر مطالب مطروح شده کمک می کنند، برای خوانندة ناآشنا با تاریخ معاصر اروپا خالی از دشواری نیست. همچنین، گسترة مباحث مطرح شده در این کتاب، گاهی از عمق آن کاسته و به مؤلف اجازة موشکافیهای بیش تر را نداده است. با این همه، کتابی است که می توان گفت به حق، راهنمای تاریخ پژوهی است.
این کتاب که در یک مقدمه و ده فصل نوشته شده، در پی آن است که برخی از حوزه ها و روشهای نگارش تاریخ را روشن سازد.
در مقدمه، ضمن اشاره به دو معنای متفاوت واژة «تاریخ» و حوزه های معرفتی مرتبط با آن و پاره ای از مباحث و مسائل مطرح در آنها، جایگاه کتاب و نحوة استفاده از آن بیان شده است.
فصل اول و دوم با عناوین «وحدت تاریخ» و «کنش در تاریخ»، در واقع به این مسئله می پردازد که موضوع تاریخ چیست؛ تاریخ، در بارة گذشتة انسانها یا به تعبیر دقیق تر، در بارة افعال گذشتة انسانهاست. در اینجا با اشاره به تمایز کنش و رفتار به اینکه رفتار، جنبة قابل مشاهدة کنش است، ولی فعل، رفتاری است که نیت در آن اخذ شده باشد، پنج مؤلفة سازندة یک کنش، یعنی نیت، ارزیابی، معنا (یا غایت) و اراده (یا میل) و پنجم، بافت و زمینه که متضمن مؤلفه های پیشین است، بیان شده است. بافت و زمینه های یک فعل کل محیط فیزیکی، اجتماعی و فرهنگی است که فعل در آن واقع می شود؛ این بافتها هم محدودکنندة فعل اند و هم معنادهنده به آن. خلاصه آنکه موضوع تاریخ آن دسته از افعال گذشته انسانهاست که دارای معنا و اهمیت اجتماعی اند. فصل دوم، با گزارشی از پاره ای از استفاده ها و سوءاستفاده هایی که از مطالعة تاریخ می شود، خاتمه می یابد.[10]
فصل سوم، با عنوان «نگرش در تاریخ» در سه بخش تنظیم شده است: بخش نخست، نگرشهای شخصی به تاریخ را بررسی می کند؛ بخش دوم به نگرشهای عمومی به تاریخ اختصاص یافته است؛ این دو بخش، در واقع بررسی نقش علم تاریخ در زندگی خصوصی و عمومی است. بخش سوم، رابطة تاریخ با علوم اجتماعی را بررسی می کند. این بخش با برشمردن مشابهتها و تفاوتهای این دو شاخة معرفت، شیوه های گوناگون همکاری و یاری رساندن آنها به یکدیگر را بیان می کند.
فصل چهارم با عنوان «گفتار در تاریخ»، روش تاریخ و مسائل راجع به چگونگی و چرایی نگارش تاریخ را بررسی می کند. نوشتة تاریخی، آن گونه که ما درک می کنیم، به یونانیان و شاید هم پیش از آنها بر می گردد؛ اما به عنوان شکلی از پژوهش که مدعی داشتن روش شناسی نظام مند باشد، پیش از اواخر قرن هجدهم به طور پراکنده و ناقص وجود داشته است و در قرن نوزدهم است که به عنوان شکل متمایزی از معرفت پدید می آید. دو شیوة تاریخ نگاری که دو گونه تاریخ متفاوت را پدید می آورند، در این فصل بررسی می کند. یکی روش روایی و نقل که تاریخ روایی را پدید می آورد؛ در این گونه تاریخ، توصیف نقش محوری دارد. دیگری روش علّی که تاریخ علّی را پدید می آورد. در تاریخهای علّی، تبیین، محوریت بیش تری دارد.
فصل پنجم با عنوان «معرفت در تاریخ»، محصول فرایند نگارش تاریخ، یعنی معرفت تاریخی و میزان اعتبار و وثاقت آن و مسائلی چون ماهیت معرفت تاریخی، صدق تاریخی، واقعیت و عینیت در تاریخ و نقش تخیل را بررسی می کند. این فصل با ارائة تعریف متعارف معرفت آغاز می شود و سه نوع معرفت از هم تمییز داده می شوند: مستقیم؛ غیرمستقیم و تعمیم یافته. معرفت تاریخی، عمدتاً از نوع دوم است. آشکار است که هر گزارش تاریخی باید ساختن یا بازسازی گذشته باشد؛ به عبارت دیگر، آن را باید به عنوان الگویی از گذشته فهم کرد و با خود واقعیت اشتباه نگرفت. معرفت تاریخی را شاید به بهترین نحو بتوان به عنوان نوعی تقرّب به حقیقت نگریست. در مواجهه با تردیدهای شکاکان راجع به اینکه آیا اصلاً معرفت به گذشته امکان پذیر است، باید تأکید کرد که در پرداختن به مسائل معرفت، فیلسوف هیچ برتری ذاتی بر مورخ ندارد. امروزه دیگر فیلسوفان تاریخ به طور انحصاری به تاریخ به عنوان معرفت نمی پردازند. اخیراً بحث از تاریخ به عنوان معنا نیز نزد آنها رواج یافته است؛ به عبارت دیگر، از علایق معرفت شناختی به سوی علایق تفسیری گرایش یافته اند. اما هم معرفت در تاریخ و هم معنا، مبتنی است بر آنچه از گذشته باقی مانده است که بدون آن، هیچ چیز قابل بیان نیست. فصل بعدی نگاهی به آنچه گذشته از خود بر جای می نهد، دارد.
فصل ششم با عنوان «تاریخ و آثار باقیه» مفهوم شاهد، ماهیت شواهد تاریخی، چگونگی به کارگیری شواهد تاریخی در تاریخ نگاری، اصل و منشأ شواهد تاریخی و تاریخ شفاهی را بررسی می کند. معرفت تاریخی که جنبه های مختلف آن، موضوع فصل پیشین بود، مبتنی بر شواهد تاریخی است. شواهد تاریخی، آثار و بقایایی است که از گذشته بر جای مانده است و در واقع، پل ارتباط بین گذشته و حال است. معرفت ما به گذشته، از فهم درست ماهیت این شواهد، اینکه واقعاً چه هستند، دلالت بر چه چیزی می کنند و از کجا نشئت می گیرند، پدید می آید و میزان اعتبار و وثاقت تاریخی نیز وابسته به ارزیابی اعتمادپذیری چنین شواهدی است. با آغاز تفکر علمی نوین و با کارهای لئوپلُد فون رانکه، ابزارهای ارزیابی این شواهد و نحوة به کارگیری آنها در نگارش تاریخ، کم کم فراهم آمده است.
فصل هفتم با عنوان «رویداد در تاریخ» ماهیت رویداد، شکلها و ساختارهای تاریخ و زمان به عنوان یکی از مفاهیم اساسی در تاریخ را بررسی می کند. در سه فصل گذشته، به معنای دوم تاریخ پرداخته شد، یعنی به آنچه انسانها در بارة گذشته می گویند، می اندیشند و می نویسند. این فصل، خود گذشته و پاره ای از مسائلی را که از آن نشئت می گیرد، بررسی می کند. رویدادها موادی هستند که مورخان، مدعی پرداختن به آنها می باشند. با این حال، اگر ما به عقب برگردیم تا در ورای آثار مورخان، به موضوع آنها برسیم، نمی توانیم در «رویداد» متوقف شویم؛ زیرا رویداد، مفهومی ساختة انسان است. جهان، صحنة تحول همیشگی و تغییر دائم است؛ تنها اندکی از این تغییرات بی شمار، مورد ادراک انسان قرار می گیرد و تنها اندکی از آنچه ادراک شده، دارای این ارزش دانسته می شود که به عنوان «رویداد» ذکر شود. بنابراین، اگر مادة تاریخ، رویدادها هستند، باید خاطر نشان ساخت که آنها تا حدی محصول اندیشة انسان اند. از این رو، نباید آنها را با امور واقع و موضوعات عینی اشتباه گرفت. رویدادهای تاریخی، در قلمرو زمانی ـ مکانی روی می دهند که به آن قلمرو تاریخی می گویند؛ مورخان، شکل و ساختار قلمرو تاریخی را مشخص می سازند و البته، اولین و اصلی ترین کار، تعیین ترتیب و توالی زمانی است.
فصل هشتم با عنوان «توالی در تاریخ»، علیت و تبیین در تاریخ را بررسی می کند. اهمیت این دو در تاریخ به حدی است که برخی مطالعة تاریخ را مطالعة علل می دانند و تفاوت تاریخ با وقایع نگاری صرف را در ارائة تبیین در تاریخ می بینند. هرچند بین علت و تبیین غالباً ارتباط وجود دارد؛ زیرا بیشتر تبیینها در پی یافتن علت هستند و علل در راستای تبیین شناخته می شوند؛ ولی آنها دو مفهوم کاملاً متمایزند و به دو نظام متفاوت تعلق دارند. علیت، رابطه ای است که در جهان طبیعی بر قرار است؛ اما تبیین رابطه ای عقلی و فکری است. علت، چیزی است که در جهان واقعی عمل می کند و چه انسانها به فهم آن نایل آیند، چه نیایند، وجود دارد؛ ولی تبیین به قلمرو اندیشه ها تعلق دارد و در ارتباط با فهم، معنا پیدا می کند. نوع تبیینی که مورخان برای وقوع یک رویداد ارائه می کنند، معمولاً به دید و نگرش آنها نسبت به جهان به طور کلی، یعنی به فلسفة آنها، بستگی دارد.
فصل نهم، نگاهی به فلسفة تاریخ و مسائل مربوط به آن دارد؛ در این فصل، با عنوان «نظریه در تاریخ» به بحث از مسائل سر در آوردن از تاریخ، رهیافتهای تحلیلی و نظرپردازانه، تاریخ و نظریه ها در تاریخ را بررسی می کند. بخش نخست این فصل، نگاهی به فلسفة نظری تاریخ دارد. فلسفة نظری تاریخ که زمانی رواج تام و تمام داشت، در قرن حاضر، با بی مهری و انکار مواجه شده است؛ با این حال، مسائلی که در صدد پاسخگویی به آنهاست، همچنان به جای خود باقی اند و چاره ای جز مواجهه با آنها نیست. در بخش دوم به مسئلة الگوها در تاریخ توجه شده است. در اینجا نیز با مشکلی مواجه ایم؛ از یک سو، ظاهراً بدون داشتن نوعی الگو، فهمیدن تاریخ محال است؛ از سوی دیگر، هر الگویی، ابداع مورخ پنداشته می شود و نه بخشی از خود تاریخ. بدون نگاه نقادانه به آثار مورخان، امید رسیدن به هیچ راه حلی در اینجا وجود ندارد. با این وجود، همان قدر که نگریستن از نزدیک به تاریخ سودمند است، عقب ایستادن و از فاصلة دور، از منظری بهتر نظر کردن به تاریخ نیز مفید است؛ ولی آیا می توان نگاهی برین و از بالا به تاریخ داشت؟ فصل بعد به پاره ای از تلاشهای صورت گرفته در این باب نظر دارد.
فصل دهم و آخرین فصل با عنوان «فراتر از تاریخ»، مباحثی چون تاریخ گرایی، اثبات گرایی و آرمان گرایی، اسطوره و حقیقت و معنا را بررسی می کند. این فصل، تلاش دارد تا نگاهی به تاریخ به مثابه یک کل بیندازد و ببیند تاریخ از دیدگاههای مختلف، واجد چه معناهایی است. مشکل معنا و معانی آن در وهلة اول در ارتباط با اسطوره ها (که مملو از معانی اند) و حقیقت تاریخی که (ظاهراً دشمن اسطوره است) مطرح می شود. ولی در چه صورت می توان گفت: تاریخ، واجد معناست؛ معنایی شبیه آنچه در بحث از معنای زندگی اراده می کنیم؟
در این کتاب می خوانید :
" فلسفه تاریخ شامل دو بخش می شود:
الف- فلسفه نقدی تاریخ ( که گاهی آن را مابعدالطبیعه تاریخ می نامند و از الهیات تاریخ متمایز می سازند )
ب- فلسفه نقدی تاریخ ( که می توان آن را معرفت شناسی تاریخ خواند.) "
" انواع تاریخ نگاری ؛ الف- تاریخ نگاری توصیفی . ب- تاریخ نگاری تاریخی ( مانند هرودوت) . ج- تاریخ نگاری تحلیلی یا نقدی ."
" یکی از مهمترین وظایف مورخ این است که درباره گذشتگان ، حسن نیت داشته باشد و با توسل به امور کم اهمیت آنان را محکوم نکند " ( جان کانن)
" کتاب تاریخی مبتنی بر شواهد است . شواهد هم می توانند مخدوش ، غلط ، ناشناخته یا کاملا غایب باشند... حتی اگر هم شواهد و هم تفسیر آن قابل اعتماد باشد ، آیا می توانیم امید درک اذهان انسان هایی را داشته باشیم که مدت ها قبل مرده اند؟ وقتی در 15 ژوئیه 1099 سپاهیان مسیحی وارد بیت المقدس شدند ، همه مسلمانان و یهودیان – مردان ، زنان و کودکان – را به اسارت گرفتند . بعد از اینکه تا زانو در خون فرو رفتند ، برای سپاسگزاری از خداوند به کلیسای مقبره مقدس رفتند . خدا نزد آن ها چه معنایی داشت؟"
" تاریخ را نباید تابع سیاست کرد زیرا این دو در خدمت دو هدف کاملا متفاوت اند ، سیاست درباره توزیع قدرت درون جامعه است ، تاریخ تلاشی است برای رسیدن به حقیقت درباره گذشته . قدرت و حقیقت با هم ناسازگارند. "" فلاسفه ، تنها این جهان را به انحای مختلف تفسیر کرده اند ، مسئله اصلی تغییر آن است ( مارکس ) ... اگر مورخان بی علاقه اند و فیلسوفان فاقد صلاحیت ، پس چه کسی باید به فلسفه تاریخ اهتمام ورزد؟"
" فلسفه تاریخ شامل دو بخش می شود:
الف- فلسفه نقدی تاریخ ( که گاهی آن را مابعدالطبیعه تاریخ می نامند و از الهیات تاریخ متمایز می سازند )
ب- فلسفه نقدی تاریخ ( که می توان آن را معرفت شناسی تاریخ خواند.) "
" انواع تاریخ نگاری ؛ الف- تاریخ نگاری توصیفی . ب- تاریخ نگاری تاریخی ( مانند هرودوت) . ج- تاریخ نگاری تحلیلی یا نقدی ."
" یکی از مهمترین وظایف مورخ این است که درباره گذشتگان ، حسن نیت داشته باشد و با توسل به امور کم اهمیت آنان را محکوم نکند " ( جان کانن)
" کتاب تاریخی مبتنی بر شواهد است . شواهد هم می توانند مخدوش ، غلط ، ناشناخته یا کاملا غایب باشند... حتی اگر هم شواهد و هم تفسیر آن قابل اعتماد باشد ، آیا می توانیم امید درک اذهان انسان هایی را داشته باشیم که مدت ها قبل مرده اند؟ وقتی در 15 ژوئیه 1099 سپاهیان مسیحی وارد بیت المقدس شدند ، همه مسلمانان و یهودیان – مردان ، زنان و کودکان – را به اسارت گرفتند . بعد از اینکه تا زانو در خون فرو رفتند ، برای سپاسگزاری از خداوند به کلیسای مقبره مقدس رفتند . خدا نزد آن ها چه معنایی داشت؟"
" تاریخ را نباید تابع سیاست کرد زیرا این دو در خدمت دو هدف کاملا متفاوت اند ، سیاست درباره توزیع قدرت درون جامعه است ، تاریخ تلاشی است برای رسیدن به حقیقت درباره گذشته . قدرت و حقیقت با هم ناسازگارند. "" فلاسفه ، تنها این جهان را به انحای مختلف تفسیر کرده اند ، مسئله اصلی تغییر آن است ( مارکس ) ... اگر مورخان بی علاقه اند و فیلسوفان فاقد صلاحیت ، پس چه کسی باید به فلسفه تاریخ اهتمام ورزد؟"
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1384
-
چاپ جاری8
-
تاریخ اولین چاپ1384
-
شمارگان1000
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعوزیری
-
تعداد صفحات476
-
ناشر
-
نویسنده
-
مترجم
-
وزن694
-
تاریخ ثبت اطلاعاتیکشنبه 8 آذر 1394
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتسهشنبه 4 آذر 1399
-
شناسه36535
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط