اندیشه سیاسی ماهیتی میان رشته ای دارد و از رشته های فلسفه، جامعه شناسی، روانشناسی، حقوق و زبان شناسی و جز آن تشکیل شده است و در اغلب موارد در کنه آن استعارهای تئوریک نهفته است. در اندیشه سیاسی مسلمانان هم ملهم از قرآن کریم، استعارهای محوری به نام صراط مستقیم حضور دارد که در زبان روزمره آنان قابل مشاهده است. صراط معرف راه و سبک زندگی و آرمان مطلوب آنان است. کنش گفتاری هدایت به صراط چگونه در زبان و اندیشه سیاسی متفکران مسلمان بازتاب یافته است؟ آیا راه و صراط به عنوان استعارهای محوری و نظری میتواند کلیت اندیشه سیاسی آنان در دنیای مدرن را بازتاب دهد؟ مدعا یا فرضیه آن است که صراط در قالب ریزی زبان سیاسی و در جهت گیری سیاسی اندیشه سیاسی آنان نقش تعیین کننده ای دارد؛ به ویژه آنکه بزرگترین مشکله مسلمانان در یکصد و پنجاه سال گذشته مسئله «عقب ماندگی» از جهان مغرب زمین است و چیستی این عقب ماندگی، چرایی این عقب ماندگی و چگونگی برون شد از این وضعیت در مقام راه حل شناسی همواره در کانون توجه متفکران مسلمان بوده است. سرشت اندیشه سیاسی اسلام معاصر نیز با همین استعاره سیاسی قابل فهم تر است. این استعاره قدرت توضیحی و توان باروری بسیار بالایی در تولید اندیشه و فهم اندیشه سیاسی دوره مدرن جهان اسلام دارد.
سید قطب یکی از متفکران جریان ساز در اندیشه سیاسی اهل سنت میباشد و در این پژوهش به عنوان نمایندهای بارز از آنان در نظر گرفته شده و پژوهشگر کوشیده است تا خوانشی صراطی از محتوای زبان سیاسی و اندیشه سیاسی متفکر ارائه دهد و در خلال این بررسی تعریفی متفاوت از سیاست، امر سیاسی و اندیشه سیاسی معطوف به صراط ارائه دهد و مقدمه ای بر رهیافت بومی سازی علوم سیاسی یا توحیدی سازی آن فراهم سازد. به ویژه که همه رهیافتهای متعارف علوم سیاسی در نهایت تعریفی متمایز از سیاست ارائه میدهند و این تعریف به ویژه بر همه مراحل تحلیل سیاسی آنها نقش آفرینی می کند. هر چند متفکر موردی با صراحت از چنین نظمی در زبان و اندیشه سیاسی خود سخن نگفته است؛ اما محقق کوشیده است تا با ارائه مستندات عینی از گفتار و نوشتار سید قطب چنین نظم فکری مبتنی بر صراط را به تصویر بکشد.
روش پژوهشی استفاده شده در این کتاب، ترکیبی از روش تحلیل متن یا محتوای کمی و کیفی و روش تفسیری و نیز روش کنش گفتاری و نیز روش تئوریزه کردن یا نظریه پردازی داده بنیاد میباشد.
کتاب حاضر از چهار فصل به شرح زیر منتشر شده است.
فصل اول با عنوان «کلیات و مباحث روشی و نظری»؛ در مورد زندگی نامه سید قطب؛ همچنین چگونگی تأثیر پذیری وی از متفکران و اندیشه های آنان؛ تأثیرگذاری سید قطب بر متفکران و رخدادهای سیاسی؛ روش پژوهش و مدل نظری و تحلیلی پژوهش بحث شده است.
در فصل دوم تحت عنوان «صراط در زبان شناسی و زبان سیاسى سیدقطب»، نقش صراط در «زبان سیاسی» یا قالب ریزی محتوای پیام در اندیشه سیاسی متفکر بررسی شده است. در این محور صراط همچون جامهای است که بر اندیشه از پیش موجود پوشانده میشود و در سبک نوشتار، گفتار و طبقه بندی دادهها و در «تعابیر راهی» متفکر آشکار میشود. به عبارت دیگر محتوای اندیشه در مجرا و قالب کلمات کلیدی کلمه کانونی صراط توزیع میشود. در این محور محقق میکوشد حضور صراط (راه) در زبان و زبان سیاسی متفکر را آشکار و علنی سازد. در این طبقه یا گام وجه غالب مطالب «زبان شناسی» است و در آن تعابیر راهی محوری عمدتاً مورد بحث است؛ اما این اجزای پراکنده،کل به هم پیوستهای را نمیسازند.
فصل سوم با عنوان «چارچوب و دستگاه بزرگ معنىشناختى و تصورى صراط در نوشتار و اندیشه سیدقطب»، یک نگرش دوگانه به زبان سیاسی و محتوای سیاسی است. اجزای استخراج شده و اصلی و فرعی شده در قالب گروههای فرعی دارای تأثیر متقابل و تعامل و همورزی با یکدیگرند و در درون دستگاه و سیستم و نظام و چارچوب کلی قرار داند و یک «کل» را میسازند و مجموع آنان القا کننده نوعی نظم فکری و نگرش کلی متفکر است. بنابراین اجزاء و کلمات کلیدی راهی و زیر مجموعه های راه یک دستگاه تصوری بزرگ میسازند که به شدت دستگاه مند است. بنابراین در این محور هم تعابیر راهی (زبان) و هم محتوا و کل مفهومی محل کلام است.
فصل چهارم با عنوان «منهج (راه) و اندیشه ورزى سیاسى سیدقطب»، یک «تفسیری راهی» از محتوای اندیشه متفکر به دست میدهد. در واقع این بخش غلبه با محتوای اندیشه متفکر است و محتوا با «تفسیری راهی» همراه میشود. به طور مثال محقق میکوشد رابطه سلسله مراتبی مقولات خداشناسی، هستی شناسی (غایب هستی)، انسان شناسی (غایب فطری) و راه شناسی (غایت راه) را آشکار کند و لزوم همسویی، هماهنگی و تناسق عناصر چندگانه «راه زندگی» نظام هستی، نظام خلقت انسان و فطرت و غایت انسانی را هویدا سازد و یا رابطه (منهج) با «واقع» را باز نماید. از شکاف آرمان صراط و سبل واقع در جوامع و ضرورت غلبه راه آرمانی بر واقع جاهلی بحث کند و به طور مثال از دیالکتیک منهج و راه و صراط آرمانی (آرمانگرایی) با واقع یا راه های واقعی (واقع گرایی) جوامع جاهلی در غرب و جوامع جاهلی در جهان اسلام در اندیشه سید قطب سخن بگوید. در این محورها کارکرد صراط در «فهم»، «تحلیل»، «توصیف» و یا راه حل شناسی و آرمان شناسی و یا راههای «تغییر واقع» کندوکاو می شود. بنابراین طبقه اول: «تعابیر راهی» است و غلبه با زبان و زبان سیاسی است؛ طبقه دوم: هم زبان و هم محتوا محل کلام است و اجزاء و کلمات کلیدی یک کل دستگاهند را میسازند؛ طبقه سوم: غلبه با محتوای اندیشه متفکر است (نه زبان) و «قرائتی راهی» از اندیشه متفکر ارائه میشود.