آنچه در اثر حاضر مورد سوال واقع شده، این است که مصلحت در قالب گفتمان سیاسی اسلام، چه سیر تحولی را طی نموده و متناسب با آن چه نقش هایی را ایفاء نموده است؟ کتاب از چهار فصل به شرح زیر تشکیل شده است.
فصل اوّل با عنوان «کالبد شکافی مفهومی مصلحت»؛ درباره کالبد شکافی مفهوم مصلحت و تمییز مرزهای معنایی موجود از این مفهوم نزد اندیشه گران مختلف، بحث شده است. از این منظر پژهشگر، سه رویکرد متفاوت از مصلحت را شناسایی و از یکدیگر تمییز داده است که عبارتند از: رویکردهای فلسفی، کلامی و فقهی. نگارنده جهت تبیین رویکرد مفهوم شناسانه اندیشه گران مسلمان به مفهوم مصلحت دو رویکرد اصلی در حوزه دین شناسی (عرفی گرا و شریعت گرا) را معرفی و بر اساس آن انواع مختلفی از نظریه های مصلحت را شناسایی و معرفی نموده است.
فصل دوم با عنوان «سیر تحول مصلحت در فقه سیاسی اهل سنت»؛ الگوهای مصلحت سیاسی را نزد اهل سنت مورد بحث و بررسی قرار داده است. نتایج یافته های محقق در این فصل به شرح زیر است: در یک جمع بندی کلان می توان سه دوره تاریخی اصلی را در سیر تحول تفکر اندیشه گران اهل سنت در موضوع مصلحت سراغ گرفت. در دوره نخست که با رحلت رسول خدا (ص) آغاز می شود شاهد شکل گیری خاستگاه های معرفتی مصلحت سیاسی هستیم. مطابق این رویکرد، شمول و جامعیت دین به نفع نفش آفرینی عقل جمعی مسلمین باز تعریف می شود. در دوره دوم مرزهای تلقی مذبور از مصلحت، توسعه یافته و نوعی افراط گرایی پدیدار می شود که به نقض پاره ای از احکام شریعت از سوی خلفاء - مستند به اصل مصلحت - منجر می گردد. این رویکرد در عصر بنی امیه و بنی عباس شکل لجام گسیخته ای به خود می گیرد تا آنجا که در مقطع سوم، هدف اصلی تحدید مرزهای کاربردی عنصر مصلحت معرفی می گردد. در این مرحله که تا عصر حاضر امتداد یافته، شاهد تعریف حدود متفاوتی برای مصلحت سنجی از سوی بزرگان و اندیشه گران اهل سنت هستیم؛ از آن جمله می توان به ضرورت اندراج مصلحت در اهداف شارع، عدم تعارض با قرآن کریم، عدم تعارض با سنت نبوی (ص) و ... اشاره داشت.
فصل سوّم تحت عنوان «سیر تحول مصلحت در فقه سیاسی تشیع»؛ الگوهای مصلحت سیاسی را نزد تشیع مورد بحث و بررسی قرار داده است. برای این منظور نگارنده چهار دوره اصلی را طرح و بررسی کرده است. نتایج یافته های نگارنده بیان می نماید که در دوره قاجارها به دلیل استمرار زمانی زیاد و همچنین تلاش فزاینده سلاطین قاجار برای استمرار حاکمیت شان - علی رغم ورود اندیشه های جدید سیاسی و یا گرایش های قوی به دین درون جامعه- حاوی طیف متنوعی از نظریه های مربوط به «جایگاه مصلحت در اندیشه و عمل سیاسی» است که از حداقل گرایی مدنظر نظریه های اضطراری تا حداکثرگرایی مورد نظر نظریه های انتصابی، در نوسان است.
فصل چهارم با عنوان «امام خمینی(ره) و کمال نظریه مصلحت»؛ «معنا و مقام مصلحت» در سه ساحت فقهی، ساختاری و کاربردی مستند به اندیشه و عمل امام (ره) بررسی شده است.