دلایل متعددی مبنی بر اینکه چرا فلسفه سیاست به طور اجتناب ناپذیری در طی زمان دچار تغییر می شود، وجود دارد. اول اینکه این فلسفه در خصوص شهروندی و حکومت در بستر تاریخ شکل سگرفی تغییر پیدا کرده است، امری که تا حد زیادی به اندازه و دارایی سازمان های ملی، نهادها و فن آوری وابسته بوده است. دوم این فلسفه بر اساس پایه های انتقادی گوناگون در زمان های مختلف، درباره فرضیه های موجود تغییر پیدا کرده است. و سوم اینکه فلسفه های سیاسی تغییر پیدا می کنند، چرا که توضیحات قبلی درباره اندیشه های مهم به زندگی سیاسی باز می گردند و به بخشی از فلسفه سیاسی تبدیل شده که به تدریج در عرصه اجتماعی جایگاه مناسب خو را پیدا می کنند.
کتاب حاضر به دنبال بررسی تحلیل سیاسی با تکیه بر شرایط و زمینه ها می باشد که در چندین فصل به شرح زیر منتشر شده است.
فصل اول با عنوان « چرا و چگونه فلسفه حائز اهمیت است؟»؛ به منظور طرح این سوال که فلسفه چرا و چگونه برای سیاست حایز اهمیت است با بحث کوتاهی از طبیعت فلسفه به طور کلی و افق فراسوی فلسفه سیاسی مطلب را آغاز می کند.
فصل دوم با عنوان «چرا و چگونه روانشناسی حائز اهمیت است؟»؛ این مسئله مطرح شده است چگونه روانشناسی می تواند ارایه کننده راهنمایی برای یک تحلیل سیاسی مبتنی بر زمینه مولد باشد. این فصل به پنج بخش تقسیم می شود. اول یک دیدگاه عمومی تئوریک را تصویر شده است که ریشه در اثر کلاسیک کورت لوین ریشه دارد در این اثر پیشنهاد شده است که رفتار انسانی حاصل عوامل وضعیتی و شرایطی و هم شخصی و فردی است. دوم و سوم، توصیف می گردد که چگونه هم اختلافات فردی و هم عوامل موقعیتی به شکل جداگانه باعث ارتقای فهم و شناخت ما از عوامل موثر در پدیده های سیاسی است. چهارم، پژوهش هایی را در نظر گرفته شده است که نشان می دهند ترکیب این دو تاثیر مشترک فرد و وضعیت، باعث ایجاد قواعد تئوریک و تجربی شده که غالباً اهداف علمی غیرقابل تطبیقی را در پیچیدگی زندگی سیاسی از یک طرف و توسعه قوانین قابل تعمیم بوجود آورده اند. نگارنده در این فصل با طرح برخی اندیشه ها درباره تنش ممکن بین تاکید بر روی تاثیرات زمینه و توسعه تئوری مباحث نتیجه گیری خود را ارایه کرده است.
فصل سوم «چرا و چگونه اندیشه ها حائز اهمیت است؟»؛ بر روی اندیشه های واحد و مجموعه اندیشه ها تاکید دارد به جای اینکه بر اندیشه هایی تاکید کند که به عنوان عامل فرهنگی سمبلیک دانسته می شوند. این فصل بر روی اندیشه هایی در خصوص زندگی سیاسی و اجتماعی متمرکز می شود و بنابراین به شکل عمده طیف گسترده ای از اندیشه های علمی و فنی را خارج می سازد که باعث شده تا جامعه و اقتصاد از زمان انقلاب صنعتی متحول شوند و به آنچه که معمولاً تحت عنوان جامعه اطلاعاتی و دانش محور مطرح است منجر شود.
فصل چهارم «چرا و چگونه فرهنگ حائز اهمیت است؟»؛ اعلام می دارد که فرهنگ است که ما را توانمند می سازد تا سیاسی شویم. به عبارت دیگر، فرهنگ امری زمینه ای برای سیاست نیست؛ امری ضروری است. بنابراین علوم سیاسی در ارتباط با فرهنگ است و سئوال جالب و اصلی این است که چگونه این کار را انجام می دهد؟.
فصل پنجم با عنوان «چرا و چگونه تاریخ حائز اهمیت است؟»؛ بیان می دارد که تاریخ در همه موارد دارای اهمیت است. در مورد تحول و تکامل پدیده دولت، برای ارایه توضیحات قابل تایید، ممکن و جامع بدون در نظر گرفتن جدی تاریخ ممکن نیست.
فصل ششم با عنوان «چرا و چگونه مکان حائز اهمیت است؟»؛ بیان می کند که مکان دارای سه بعد از منظر اجتماعی است. اول اینکه دارای پایداری و ثبات در فضاست مکان یک موقعیت تثبیت شده است. یک نقطه ثابت بر روی نقشه جغرافیایی. به این معنا که مکان جایی است که شما می توانید به آنجا بروید یا آنجا را ترک کنید و پس از یک هفته، یک سال و یک دهه و یک قرن یا یک هزاره به آن بازگردید. دوم ، مکان به معنای وابستگی است. مکان جایی است که مردم می توانند با یکدیگر ملاقات کنند، می توانند به یکدیگر نزدیک شوند، جاییکه ساختمان ها به یکدیگر مربوط هستند و حتی اتومبیلها گاهی اوقات یکدیگر را ملاقات می کنند. از این لحاظ، اهمیت مکان متفاوت است. و سوم، مکان به معنای تمایز است. هر محلی از محل دیگر به نوعی متفاوت است و از هر جای دیگری و از هیچ جا نیز متمایز می باشد. بر اساس این موارد این فصل به چرایی و چگونگی اهمیت مکان می پردازد.
فصل هفتم با عنوان «چرا و چگونه جمعیت حائز اهمیت است؟»؛ به بحث و بررسی اهمیت جمعیت در بافت اجتماعی، نظامهای اجتماعی، اعمال نیروی سیاسی، تعداد کارگران و ... پرداخته است.
فصل هشتم تحت عنوان «چرا و چگونه فن آوری حائز اهمیت است؟»؛ به بحث و بررسی در مورد اهمیت فن آوری در مطالعات سیاسی پرداخته شده است.
فصل نهم با عنوان «در شرایط سخت و پیچیده چه کسی می گوید چه امری منطقی است؟»؛ بیان می دارد که عامل اصلی در این موضوع واقعاً سیستمی است که در آن وجود دارند و نه خواست آگاهانه افراد، کسانی که در بسیاری از موارد توسط سیستم به موقعیت هایی می روند که هرگز اگر اراده خودشان بود وارد آن نمی شدند.