کهن ترین اشارات را در باب سبک، در آثار بازمانده از یونان باستان و در کتاب های مربوط به فن خطابه می توان دید. در مجموع، در مباحث سبکی در آثار اروپاییان، دو دیدگاه افلاطونی و ارسطویی قابل تشخیص است. بنابر دیدگاه افلاطونی، سبک، کیفیتی است که در بعضی از آثار ادبی وجود دارد و در بعضی وجود ندارد. از این دیدگاه، سبک به معنی هماهنگی کامل میان الفاظ و اندیشه است، بنابراین نویسنده یا شاعری صاحب سبک است که برای بیان اندیشه ی خود واژه های مناسب و شیوه ی بیان درست یافته باشد. در دیدگاه ارسطویی، سبک، محصولی از عوامل متعدد است که در اثری جمع می شود و آن را از سایر آثار مشابه متمایز می کند. بنابراین دیدگاه، به تعداد آثار، سبک وجود دارد. بسیاری از منتقدانی که درباره سبک سخن گفته اند، آنرا از همین دیدگاه نگریسته اند و از آن جمله است «بوفن» طبیعی دان فرانسوی. آنان که سبک را از دیدگاه ارسطویی نگریسته اند برآنند که سبک را می توان به انواع مختلف طبقه بندی کرد. اولین طبقه بندی که در آثار ادیبان یونان و روم قدیم دیده می شود تقسیم سبک به سه نوع عالی، خوب و معمولی است که درباره ی تعریف و حدود شرایط آن ها سخنان بسیار گفته اند. در دیدگاه ارسطو طبقه بندی سبک هفت نوع است که مهمترین طبقه بندی از دیدگاه ارسطویی به حساب می آید که در زیر به آن ها اشاره می شود. در زبان فارسی قدیم، واژه ی «سبک» به معنی مورد نظر ما، به کار نمی رفته است. ظاهرا استعمال آن بدین معنی، مربوط است به ادوار متأخر. به نظر ملک الشعراء بهار اولین متنی که این واژه در آن به این معنی به کار رفته است، «مجمع الفصحا» ی رضا قلی خان هدایت است. در شعر دوره ی سامانی تا قرن پنجم، اگر چه شاعران گاه گاهی درباره ی شعر یکدیگر سخن گفته اند و کلام خویش را به ترازوی نقد سنجیده اند، اما در اشاره به روش شاعری یکدیگر ظاهرا واژه ای مستقل به کار نبرده اند. عنصری در بیان این مفهوم از پسوند «وار» یاری گرفته و گفته است: غزل رودکی وار نیکو بود غزل های من رودکی وار نیست اگرچه بکوشم به باریک وهم بدین پرده اندر مـرا بار نیسـت و ناصر خسرو نزدیک بودن سبک شعر فارسی و عربی خود را به شیوه ی عنصری و بحتری و جریر، چنین بیان کرده است.