کتاب یک دانه گردو، نوشته محمدرضا شمس است و با تصویرگری رضا میرشجاعی در انتشارات محراب قلم منتشر شده است. اهالی روستای اینستپ، هر سال نمایشگاهی پاییزه برگزار می کنند که مردم نواحی دور و نزدیک را به آنجا می کشاند و به روستای فقیر و دورافتاده ی آن ها شهرت و اعتبار می بخشد. علت رونق نمایشگاه، صدای مخوفی است که هنگام توفان از بلندی نی ناک، کوهی در نزدیکی روستا شنیده می شود. اهالی روستا و زائران نمایشگاه، این صدا را به موجودی خدای گونه نسبت می دهند که در آن کوه مسکن دارد.
گزیده کتاب
سوسک یک تکهاش را برداشت. یک تکهی خیلی کوچک ماند. کرم ریز ریز ریزی از توی آن بیرون آمد و گفت: این هم مال من. سهمش را برداشت و رفت.