ناموجود
این کالا فعلا موجود نیست اما می‌توانید زنگوله را بزنید تا به محض موجود شدن، به شما خبر دهیم.
موجود شد باخبرم کن

چشم به راه بهار: گزیده شعر گلشن کردستانی

صد سال شعر فارسی 15

دسته بندی: شعر و نثر ادبی

ناشر: امیرکبیر

سال نشر: 1390

تعداد صفحات: 126

امتیاز
1
نفر
5 از 5
فروش پیامکی این محصول
معرفی کتاب
گزیده کتاب
مشخصات
نظرات کاربران
بریده های انتخابی شما

معرفی کتاب

مقدمه ، غزل ها ، قصاید ، مثنوی ها ، قطعه های سرخ ، چهارپاره ، رباعی ها و همچنین واژه نامه عناوین اصلی کتاب حاضر را تشکیل می دهند . نویسندگان کتاب چشم به راه بهار در ابتدای مقدمه کتاب این مطلب را اقرار می کنند که با شعر زیادی جدی و گاه تلخ گلشن که در آن سال های آغازین سالخوردگی اش ، چندان تغزلی نیز نبوده است کمتر مرتبط می شده اند . ساعد باقری و سهیل محمودی ادامه می دهند که "شاید شخصیت جدی و بسیار رسمی گلشن باعث شده که مایه چنین قضاوتی قرار بگیرد ؛ چرا که سالها معلمی کرده بوده و ما در حکم شاگرد بودیم و این رسمیت از موضع بالا خوش آیندمان نبوده است . اما اکنون ، پس از گذشت سالها و حدود دو دهه که از درگذشت گلشن کردستانی می گذرد ؛ پس از چند بار خواندن شعرهای او در این ایام ، دریغ و افسوس ما اینست که چرا در آن روزگار ، شعرهای گلشن کردستانی را کم خوانده ایم و سرسری از کنار آنها گذشته ایم . "

باقری و محمودی در ادامه تصریح می کنند که نوعی درد و دریغ و افسوس که حاصل قدرناشناسی زمانه و اهل روزگار بوده ، در شعر گلشن کردستانی و برخی هم نسلان و هم گنان او دیده می شود ؛ این درد و دریغ گاه جلوه های خیامی هم می گیرد . نویسندگان کتاب چشم به راه بهار در پایان مقدمه خود اظهار می کنند گلشن کردستانی محقق و مورخ نیست آنگونه که استاد حبیب یغمایی و استاد باستانی پاریزی بوده اند . گلشن کردستانی شاعر غزل سراست .

گزیده کتاب

گلشن کردستانی در غزل « بی قراری ها » می سراید :

بی قراری های دل ، جان را ز یادم برده است
نامرادی های این ، آن را ز یادم برده است

بی خبر از اشک گرمم کرده داغی سینه سوز
آتش دل ، چشم گریان را ز یادم برده است

نالم از زخمی که با مرهم نمی یابد شفا
گریم از دردی که درمان را ز یادم برده است

دل به غم مشغول و ، از شادی نمی گیرد خبر
سر به سودا گرم و ، سامان را ز یادم برده است

گر ز آزادی نمی جویم نشان ، عیبم مکن
این قفس نام گلستان را ز یادم برده است

شعر « رنجی » گلشن ! از بس دلپذیر آمد مرا
نغمه مرغ خوش الحان را ز یادم برده است

اطلاعات کتاب

برای ارسال دیدگاه لازم است وارد شده یا ثبت‌نام کنید

ورود یا ثبت‌نام

برای ثبت بریده ای از کتاب لازم است وارد شده یا ثبت‌نام کنید

ورود یا ثبت‌نام