این اثر دارای رویکرد معرفت شناختی بوده و هدف اصلی آن بررسی مولفه های بشری و تبیین معیار صدق آنها است.
برای اینکه جایگاه رویکرد مذکور در بین گونه های معرفت شناسی و رویکردهای متفاوت آن روشن شود، شایسته است که نگرشی به مهم ترین گرایش ها و رویکردها در معرفت شناسی داشته باشیم.
همه این رویکردها در نمودار یا نظامی جامع طبقه بندی شده، زیرا به قلمروی ویژه ای از معرفت های بشری اختصاص دارند یا چنین نیستند و به صورت مطلق هستند این دسته بندی به طور کامل در این کتاب بررسی شده است.
نویسنده در فصل نخست اشاره به تعریف کلی مفاهیم مانند تعریف تصدیق دارد و تمایز تصدیق و اعتماد و تمایز تصدیق و قضیه در آن مطرح شده و سپس در بخش اول تقسیمات قضایا تبیین می شود. قضایای حقیقی و خارجی، قضایای عقلی و تجربی، قضایای تحلیلی و ترکیبی، قضایای ضروری و امکانی، مبنا گروی؛ ساختار، شاخص ها و چالش تحقق از جمله موضوعات مطرح شده در این بخش است.
سپس در بخش دوم به بررسی قضایای بدیهی پیشین پرداخته و سپس در بخش سوم با عنوان "صدق؛ حقیقت و معیار" به بررسی حقیقت و تعریف صدق، معیار صدق گزاره های نظری و بدیهی و ...پرداخته شده است.
این کتاب بخشی از طرح کاوشی در ژرفای معرفت شناسی بوده که دارای پنج جلد است ولی این جلد به پژوهش درباره مولفه ها و ساختارهای معرفت بشری، تصدیقات یا قضایا اختصاص پیدا کرده است.
این کتاب در واقع پس از بیان تقسیمات آن دسته از قضایا که پیامدهای معرفت شناختی دارند و بررسی پایه های یقینی بنیادی ترین مسئله معرفت شناسی یعنی معیار صدق را کاوش می کند.
معیار صدق به عنوان پایه ای ترین موضوع این کتاب یکی از اساسی ترین و دشوارترین مسئله هایی است که اندیشه ورزان ژرف نگر در تاریخ تفکر فلسفی همواره با آن رو به رو بودند و هدف این نوشتار پاسخگویی به این مسئله و عرضه راه حلی متقن برای آن است.