«خلبان جنگ» شامل خاطرات اگزوپری از دورانی است که در نیروی هوایی فرانسه، خلبان هواپیما بود. حوادث کتاب به حدود سال 1940 میلادی بازمی گردد و نویسنده در سراسر کتاب تجربیات ماه ها فعالیت خود را به عنوان خلبان یک هواپیمای شناسایی روایت می کند.
او که به شدت تحت تاثیر جنگ و تجربیات خود در مقام یک خلبان است در این اثر از انسان هایی می نویسد که جان خود را در راه دفاع از وطنشان از دست داده اند و از طرفی تجربیات خود و همرزمانش را روایت می کند که در جنگ فشار روحی زیادی بر آن ها وارد شد. او از ماموریتی می نویسد که طی آن بر فراز شهری به نام «اراس» پرواز می کرد و این گونه مخاطب کتاب خود را به میان تجربیات دلهره آور خویش می برد.
سنت اگزوپری در این کتاب تجربه ماه ها پرواز خود را در شرح یک مأموریت هراس آور بر فراز شهر را خلاصه می کند. او در یک گروه شناسایی با هواپیمای دوموتوره خدمت می کرد. فرانسه در ابتدای جنگ فقط پنجاه خلبان شناسایی داشت که بیست و سه نفر از آن ها در گروه اگزوپری بودند. در مدت چند روز اول یورش آلمان به فرانسه هفده نفر از یگان اگزوپری به نوشته خودش: «مانند لیوان های آبی که بر آتش جنگل بریزند» جان خود را از دست دادند. این کتاب خاطرات مردانی را که در راه میهن خویش جان های خود را در کف گرفتند در حافظه تاریخی کشورشان ثبت کرده است.