یکی از جذاب ترین کتب نوشته شده در وصف شهید چمران، کتابی است با عنوان «رقصی چنین، میانه ی میدانم آرزوست». این کتاب حاوی نیایش ها و خاطرات شهید چمران است و با مقدمه برادر ایشان آغاز می شود.
گزیده کتاب
رقصی چنین میانه میدانم آرزوست آسمان شاهد باش که در زیر سقف تو یک تنه با انبوهی کثیر از تانک ها و زره پوشها و سربازان کفر روبرو شدم. لحظه ای تردید به دل راه ندادم.1 می توان چمران بود و با خاک داغ و تفتیده جبهه ها رفاقتی دیرینه داشت خاکی که سنگینی قدوم انسانهایی آزاد و سبک که نگاه ایشان تنها به عالم بالا بود را بر خود احساس می کرد و سر بر این خاک مقدس درد و دلها با زمین واگویه کرد: ای زمین تو شاهدی که خون از بدنم جاری بود و با خاک های پاک تو گلی گلگون بوجود آورده بود و من ابا نداشتم که تا آخرین قطره خون، خود را تسلیم کنم احساس می کردم که عاشوراست و در حضور حسین (ع) می جنگم و او چابکی و زبردستی مرا تحسین می کند، و تپش بی پایان من و از قربانی شدن در بارگاه عشق آگاهی دارد.