کتاب حاضر، مجموعه اشعار سپید محمدرضا شرفی می باشد. این اشعار که همه حال و هوای دفاع مقدسی دارند، مربوط می شوند به فضای جنگ و بعد از جنگ با زاویه دیدهای متفاوت و البته بسیار جالب. به نظر می رسد همه نوع آدمی در اشعار شرفی جای دارند مثل جانباز و شهید و اسیر و همسر جانباز و نوجوان امروزی و مادر شهید که وقتی مخاطب در فضا شعرها قرار می گیرد و روایت متفاوت هر یک از این افراد را از جنگ می شوند و با پوست و گوشت لمس می کند، نمود تازه ای از جنگ پیش چشمانش حاضر می شود.
این کتاب گفتمان ساده ای است که جملات آن با زبان شعر، وضعیت آدمی را در زمان جنگ بیان می کنند. در این اشعار واقع گرایی با تخیل شعری آمیخته شده است. زاویه نگاه شعری شرفی در این مجموعه، به گونه ای منحصر به فرد به موضوع دفاع مقدس پرداخته است، به این معنی که فضای دفاع مقدس را با فضای مدرن جامعه امروز پیوند زده است.
این کتاب مجموعه ای از 39 شعر نو است. زیر قندیل صخره ها، این قالی، فقط تا آخر دنیا، اینجا زمین ها دیم است، تن مرده تیر برق چوبی، لای نی ها، ما چهار نفر بودیم، اصلا لعنت به این شعر، بوی نفس پرنده، اردیبهشت احتمالی شیراز، به علاوه قرمز، از این دنیا، پنیر خرما، بالا را نگاه می کنیم، چه کیفی دارد و محض رضا این مصرع ها عنوان تعدادی از اشعار کتاب هستند.
ویژگی مشخص شعر ها این است که هم تصویرسازی هایشان فوق العاده هستند و هم شعرها رنگ و بو دارند، می توان شعرها را دید، لمس کرد و حتی بوئید. نکته مهم دیگر ترکیب بی رحمی و خشونت جنگ است با تعبیرهای لطیف و سمبلیک. مثل شهیدی که تکه تکه می شود بعد با بوته های ریواس، شاخه های بلوط، پرهای کبکها و قاصدک های رها بدنش را می سازد. این تصویر جدید از شهید با این تعبیرهای زیبا به هیچ وجه نسبتی با تصویر خون آلود و تکه تکه ندارد. بلکه هم زیبا است و هم به یاد ماندنی. البته زبان خبوشان در بعضی اشعار انتقادی و گزنده می شود. انتقاد از امروز روز و آدم هایی که فقط انجمن دارند و آه می کشند. انتقاد از روزگاری که هیچ ناشری به خاطر یک شهید آستینش را رنگی نمی کند و هیچ خواننده ای بدون پول شعری برای اسطوره های وطنش نمی خواند.