رمان «لم یزرع» نوشته محمدرضا بایرامی سعی کرده به نوعی مظلومیت شیعیان عراقی در طول هشت سال دفاع مقدس را به تصویر بکشد. شیعیانی که اگر در جنگ حضور داشتند ناچار از فشار حزب بعث بوده و اگر حضور نداشته اند نیز زندگی و عرصه چنان بر آنها تنگ می شده که توان فکری و جسمی برای زندگی باقی نمی مانده است.
«لم یزرع» با چنین تمی به سراغ ماجرای کشتار شیعیان منطقه دجیل در عراق رفته است. شیعیانی که به خاطر سوءقصد و ترور ناکام صدام در روستایشان و نه توسط خودشان حتی، حزب بعث تمامی خانه و کاشانه و زمین های کشاورزی شان را نابود می کند.
داستان این رمان با هوشمندی نویسنده و برای دور شدن از لختی و کرختی فضا از چند زاویه دید بهره می برد. راوی اصلی رمان سربازی جوان با نام سعدون است که از شیعیان دجیل است و دلباخته احلی دختری از اهل سنت این منطقه است و سنت های قبیله ای اجازه وصلت به آنها نمی دهد. سعدون در بن بست این رویداد تصمیم می گیرد داوطلبانه عازم جبهه شود و این آغاز فرجامی عجیب برای اوست، فرجامی که برخلاف تصورش نه در جبهه که در زادگاهش که از آن فراری شده رقم می خورد.
محمدرضا بایرامی که از نویسندگان پرکار در عرصه ادبیات دفاع مقدس به شمار می رود در این رمان استیصال انسان در مقابله با پدیده جنگ را به زیبایی به تصویرکشیده است. او انسان هایی را به تصویر می کشد که از سویی در مواجهه با جنگ وجه انسانی زندگی خود را به کلی از دست داده اند و از سوی دیگر انسان هایی را تصویر می کند که جنگ اجازه چشیدن طعم شیرین زندگی را از آنها گرفته و به استیصال کشاندتشان.
بایرامی با تکنیکی که پیش از این در آثار سینمایی می شد از آن سراغ گرفت، روایت های داستانی موازی با خط اصلی داستان را با فلاش بک هایی داستانی و با تغییر موقعیت و فضای روایت و زاویه دید و راوی صورت داده است. به عبارت دیگر او به جای انتخاب دیالوگ صرف و روایت از زبان قهرمان داستان، داستانی حاشیه ای را در فضای دیگر روایت می کند و این اتفاق ساده در تعادل و شناور بودن فضای داستانی و دور شدن از یکنواختی آن بسیار مؤثر است.
شاید بتوان درخشان ترین بخش این رمان را پایان بندی و فصول پایانی آن دانست که تکلیف قهرمان داستان را به نوعی مشخص می کند و فرجام پایانی زندگی او را درست در زمانی که احساس می کند به آرامش نزدیک شده است مشخص می سازد؛ زیبایی روایت این بخش و تصویرسازی های زیبای آن را باید شگفت ترین بخش این رمان به شمار آورد.
رمان «لم یزرع» شاید نه برترین که آغازی درخشان است بر فصل تازه ای از خلق ادبیات داستانی دفاع مقدس که سعی دارد رویکردی تازه بر این گونه از داستان نویسی رقم بزند.