زایو ایده جسورانه مدیریت جمهوری اسلامی بر جهان است .این رمان در آینده و سال 1420 شمسی میگذرد. پرداخت به آینده و فرجام جهان، موضوعی است که در متون دینی اسلامی و شیعی زیاد به آن پرداخته شده اما در عرصه هنری این غرب به ویژه آمریکا است که در آثار خود لیبرالیسم را به عنوان منجی جهان معرفی می کند.
این رمان وارد محدوده ای شده که پیش از این فقط غرب و هالیوود از آن سخن می گفتند. رمانی آینده نگرانه که از تشکیل "جمهوری اسلامی فلسطین"، "فروپاشی اسرائیل" و قیام توده های مردم آمریکا علیه رژیم سرمایه داری حاکم بر این کشور سخن می گوید. زایو چهره ی ایران در آینده ای نسبتاً دور را روایت می کند. داستانی که قهرمان اصلی آن یک دانشمند ایرانی است...
کتاب زایو نوشته مصطفی رضایی کلوزی است و در انتشارات کتابستان معرفت به چاپ رسیده است.
گزیده کتاب
خیلی ها عقیده دارند ساخت و انتشار این ویروس مرگبار، عمد صورت گرفته. آنها می گویند یک توطئه پشت قضیه است. می گویند از زمانی که جهان در آستانه انقلاب بزرگ قرار گرفت، این ویروس مشکوک گسترش یافت. اکنون در سال 2041 بیشتر کشورهای دنیا خطر را حس کرده و با تشکیل گروه های بین المللی، برای مبارزه با ویروس زایو در تلاش اند. در این میان وزارت نور جمهوری اسلامی ایران از یک ویروس شناس خبره به نام دکتر علی پارسا دعوت می کند تا در یک ماموریت ویژه برای کشف نمونه و خنثی سازی ویروس اقدام کند. او همراه یک گروه ویژه بین المللی به سر نخ و اطلاعات شگفت انگیزی دست پیدا می کند؛ اما در این مسیر حوادث و اتفاقات مرگباری پیش روی آنهاست... --------------
دکتر سپاسی یک «نه بابا» ی کشیده گفت و رفت توی فکر. دکتر پارسا گفت: از تحقیقاتتون چه خبر، دکتر؟ به کجا رسیدین؟ _ همون نانوکپسولها؟ دکتر سپاسی دربارهٔ نتایج تحقیقاتش برای دکتر پارسا گفت. او که متخصص رادیودارو بود، از آزمایشهایش روی نانوکپسولهایی گفت که میتوانست رادیوداروهای قوی را مستقیم به محل مربوطه و آسیب دیده در بدن منتقل کند. اما از پروژهٔ جدیدش که نتیجهٔ مثبتی نداشت، از دکتر پارسا کمک خواست. دکتر سپاسی در تلاش بود تا دارویی بسازد، که کار ایستگاه پاکسازی را درون بافتهای بدن هر فرد انجام دهد. داروهایی که قابل ترکیب با ذرات ضد نفوذ باشند و در کنار آنها بشود کار پرتوِ گاما را هم انجام داد. همچنین قابل تزریق هم باشند. دکتر سپاسی دوباره رفت توی فکر و دستی به محاسنش کشید. بعد خندید و گفت: کلی نتایج منفی دارم و هنوز صدها آزمایش مونده!... بگذریم. راستی، یه هوارو ثبت نام کردهم. ایران خودرو گفته یه ماهه تحویل میده. _ به سلامتی! سطح تردد داشتی یا خریدی؟ _ نه، یه سطح تردد بیست کیلومتری رو با باجناغمون شریکی خریدیم. من از امتیاز استادیم استفاده کردم و اونم از امتیاز پولداریش! دکتر پارسا خندید و گفت: چه ارتفاعی؟ _ چهل متری زمین، به صورت شبانهروز. راه شما چطوره؟ _ مال من ارتفاع سی متری با محدودیت ده کیلومتره. مال تو مدلش چیه؟ دکتر سپاسی سرش را خاراند و با چهرهای ناراضی ادامه داد: همون مدل شماست: 1418؛ دونفره و کوچیک. _ مبارک باشه، جناب سپاسی! چند دقیقهای به سکوت گذشت، تا اینکه دکتر سپاسی یکباره از جا پرید و گفت: راستی دکتر! یه ساعت پیش، دو نفر اومدن با شما کار داشتن. خیلی مشکوک بودن. بدون هیچ حرفی، رفتن توی آزمایشگاه فیزیک. گویا منتظر شما هستن.