در «دیدار در خانه دوست» مردی با نام «عبدالنبی» برای حل مشکل خود - حسادت به مردی محبوب در میان مردم با نام سید ابوالحسن اصفهانی - مصمم است امام زمان (عج) را ببیند. به همین دلیل به بیابان رفته و شروع به گریه و زاری می کند. پس از مدتی، در حالی که سر به سجده دارد دستی را روی سرش احساس می کند. او مردی را می بیند که به سمت کوفه می رود. به دنبال او به راه می افتد و منزل او را می یابد. کسی که در را به روی او می گشاید همان سید ابوالحسن اصفهانی و آن منزل، منزل امام زمان (عج) است. عبدالنبی به راز محبوب بودن سید ابوالحسن اصفهانی پی برده و از کار خود شرمنده می شود.
مجموعه حاضر شامل نه داستان کوتاه از زندگی علما تحت این عناوین است: من آن نیستم؛ من از کسی هدیه قبول نمی کنم؛ پیکر جاویدان؛ زهر و قند؛ دست او در دست توست؛ شوق و شرم؛ این لباس مقدس؛ دعوای مودبانه با مادر؛ و دیدار در خانه دوست.