60,000
تومان
افزودن به سبد خرید

در بهشت ایمان: داستان هایی از زنان صدر اسلام

دسته بندی: زنان و جنسیت

ناشر: چاپ و نشر دارالحدیث

نویسنده: زهرا بابایی

سال نشر: 1393

تعداد صفحات: 78

1
فروش پیامکی این محصول
معرفی کتاب
گزیده کتاب
مشخصات
نظرات کاربران
بریده های انتخابی شما

معرفی کتاب

کتاب حاضر بازنویسی چهل داستان کوتاه از زنان صدر اسلام تا روزگار امامان بزرگوار شیعه را در بر دارد. به جز آخرین داستان کتاب که در واقع متن گفت وگوی دو دانشجوی دختر درباره زن مسلمان است و اشاراتی به نخستین زن شهید در تاریخ اسلام دارد، باقی حکایت ها برگرفته از منابع تاریخی و متون دینی است. به اقتضای طبیعت داستان، حکایت های تاریخی، گاهی بازپروری و قالب ریزی شده است و سیر خطی روایت، گاهی بر هم خورده است؛ اما کوشش و دغدغه نویسنده، آن بوده است که هیچ گونه دگرگونی معنایی پدید نیاید و تا آنجا که ممکن است، از نصوص و متون، دور نیفتد.

این کتاب از 37 داستان کوتاه تشکیل شده است که هر کدام حداکثر دو صفحه هستند، نوشته شده است و با پرداخت های مناسب و تصویرسازی خلاقانه نویسنده، به قصه هایی خواندنی برای مخاطب تبدیل شده است، ضمن اینکه نشانی روایت هایی که داستان بر اساس آن شکل گرفته، عیناً در پایان هر کدام آمده و آن را مستند کرده است.

گزیده کتاب

در داستانی با عنوان «همسری و همراهی» می خوانیم:



-من تندخو و مادر چند بچه یتیمم، همسرم در جنگ احد کشته شد، این، پاسخ ام سلمه بود به خواستگارش.



اما خواستگار عقب ننشست.



-من از تو بزرگ ترم، فرزندانت را هم به خدا و من که فرستاده اویم بسپار، از خدا می خواهم که تندخویی تو را از تو بگیرد و مهر و مهربانی را جایگزین آن کند.



ام سلمه پذیرفت و با کمترین وسایل زندگی به خانه پیامبر رفت.



سال ها گذشت و رشته دوستی و محبت میان آن دو محکم تر شد. در روز صلح حدیبیه پیامبر نزد ام سلمه آمد، در حالی که برافروخته بود.



-به مهاجران و انصار می گویم خیر ما در این صلح است، سرهای خود را بتراشید تا برای حج وارد مکه شویم، اما عده ای از آنان این صلح را ننگ می دانند.



ام سلمه که شوی خود را در غم و اندیشه دید، گفت:



-اینان هوس فتح و پیروزی دارند و صلح را شکست می دانند، شما برخیزید و سر خود را بتراشید، وقتی رفتار شما را ببینند، دست از لجاجت و جنگ طلبی بر می دارند.



همین گونه نیز شد، مردم وقتی دیدند که پیامبر آماده حج می شود، دانستند که ایشان تصمیم خود را گرفته است و از آن باز نمی گردد، پس یک به یک به ایشان پیوستند و سرهای خود را تراشیدند.

اطلاعات کتاب

برای ارسال دیدگاه لازم است وارد شده یا ثبت‌نام کنید

ورود یا ثبت‌نام

برای ثبت بریده ای از کتاب لازم است وارد شده یا ثبت‌نام کنید

ورود یا ثبت‌نام