اویس در قرن، روستای کوچکی در یمن، با مادر بیمار خود زندگی می کرد و در آرزوی دیدار پیامبر بود. یک بار که به اندازه نیم روز از مادر خود رخصت طلبید و برای دیدن دوست محبوب خود به مدینه رفت، پیامبر از مدینه بیرون رفته بود و اویس حسرت زده به قرن بازگشت. کتاب، روایت زندگی اویس قرنی است در قالب داستان، از آن زمان که برای دیدار دوست به مدینه می شتابد تا آن زمان که درجنگ صفین در سپاه امیرالمومنین علی (ع) با معاویه و سپاهش می جنگد و دیده به دیدار دوست می گشاید