loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

مدارای بین مذاهب

ناشر بوستان کتاب قم

نویسنده سید صادق سیدحسینی

زیر نظر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی

سال نشر : 1384

تعداد صفحات : 648

چاپ تمام شده ؛ درصورت چاپ مجدد به من اطلاع بده notify me

معرفی کتاب

اگر بخواهیم از هماهنگی میان اجزای بدنه امت اسلامی سخن به میان آوریم، به ناگزیر باید پیش زمینه های تحقق این وحدت را مورد توجه قرار دهیم.
بخشی از این پیش زمینه ها به حوزه اندیشه، و در حوزه اندیشه نیز فرازهای بسیاری به فقه ارتباط می یابند.
مدارا از این سنخ است.
پرسش فقهی در زمینه مدارا این است که در برابر صاحبان دیدگاه های مختلف کلامی و فقهی چه موضعی باید برگزید؟
آیا حکم شرعی در این زمینه مدارا است؟
یا آنکه مدارا صرفاً مربوط به حوزه تعامل در زمینه های عملی است و در زمینه برخورد با اندیشه وظیفه ای را که فقه بر دوش می نهد چیزی غیر از مدارا است؟

نویسنده در این اثر ضمن کنکاش در این سؤالات به تاریخچه بحث مدارای بین مذاهب پرداخته و می نویسد:
از آن جا که مذاهب اسلامی پس از عصر رسالت پدید آمده و روابط بین پیروان آنان در گذر تاریخ سیاسی عقیدتی اسلام در سده های دوم و سوم هجری و پس از آن، شکل حادی به خود گرفت، این موضوع (مدارای بین مذاهب) نمی توانست از همان ابتدای عصر اجتهاد و فقاهت، جزو یکی از موضوعات فقهی در عرصه فقه اسلامی مطرح شود و همچنین بروز اختلافات و برخوردهای مذهبی در اواخر قرن اول هجری نیز سبب جلب توجه فقهای اسلامی به بحث درباره آن نشد، زیرا چیرگی و حدت دینی در روابط بین مسلمانان از یک سو و شدت وحدت مباحث سیاسی و تأثیر به سزای آنها در بروز جنگ های موجود از سوی دیگر، چندان اهمیتی برای بررسی آثار و احکام فقهی و ظاهری اختلافات مذهبی در جامعه اسلامی باقی نمی گذاشت.

با تمسک خلفای ستمگر اموی و عباسی به مبانی عقیدتی مورد اختلاف مذهب اسلامی و ترویج آنان در جهت توجیه رفتارهای نادرست خود، برخوردهای خشونت بار با مخالفان مذهبی و نادیده گرفتن حقوق انسانی و دینی آنان، اصلی مشروع بود که جای خود را در جامعه اسلامی باز کرد.

بی توجهی فقها به بحث درباره مبانی علمی و فقهی و مدارا با مخالفان مذهبی در ابتدای پیدایش اختلافات مذهبی در سطح جامعه اسلامی، ضمن مبهم گذاردن محدوده مشروعیت تکفیر مخالفان و یا مدارا با آنان، نوعی تأیید تلویحی بر تعصب های کورکورانه پیروان مذاهب مختلف اسلامی و تعارضات ناشی از آن شد.

با ظهور مذهب مالکی و طرح فتاوای سختگیرانه نسبت به برخی از رفتارهای مسلمانان در ارتباط با قبور مطهر اولیای خدا و اماکن مقدس اسلامی در کنار عدم تعریف روشنی از اصول دین و چگونگی موافقت و مخالفت با آن ها زمینه جدیدی از اتهام به کفر در بین مذاهب اسلامی پدید آمد که با تفکرات «احمد بن حنبل» به فعلیت رسید و باعث اختلاف بین مذاهب اسلامی شد که برخی از فرقه ها همچون سلف گرایان به تکفیر مسلمانان پرداختند. با شعله ور شدن نزاع های مذهبی، فقهای اسلامی برای نخستین بار به بحث درباره احکام مربوط به مخالفان عقیدتی بالاخص مذهبی پرداختند.

تقیه مداراتی و مباحث مربوط به تخطئه و تصویب عقاید کلامی، نخستین رویکرد مذاهب شیعه و سنی به موضوع مزبور بود. تاکید ائمه شیعه بر تقیه و مدارا با مخالفان مذهبی را نمی توان عنوان رویکردی مقطعی، اضطراری و ثانوی معرفی کرد، بلکه همان گونه که در جای خود ثابت خواهد شد آن را باید اصلی کلی و قاعده ای فقهی دایمی یاد نمود. علاوه بر این که تاکید برخی از دانشمندان اهل سنت بر تصویب در عقاید کلامی و یا معذور دانستن تمام مخالفان عقیدتی و مذهبی نیز خود نشان دهنده اهتمام آن ها به نوعی همکاری و اخوت دینی می باشد که در ضمن بخش اول این کتاب به آن پرداخته است.

نویسنده در پیش گفتار همچنین به اهمیت بررسی فقهی موضوع مدارای بین مذاهب پرداخته و آورده است:
مدارای بین مذاهب اسلامی از جمله موضوعات مهمی است که در ابعاد مختلف فرهنگی، اجتماعی و علمی فقهی به بررسی و موشکافی آن نیاز مبرمی احساس می شود.

روشن نبودن دامنه فراگیری حقوق اسلامی نسبت به پبروان مذاهب مخالف اسلامی، پیروان هر مذهب را دچار سردرگمی و تناقض کرده است، زیرا از یک سو آنان خود را ملزم به دلبستگی و وابستگی تام به اصول مذهب متبوع خویش می دانند و از سوی دیگر رعایت حقوق مسلمانان را از تکالیف مسلم و مهم در حوزه فقه اسلامی یافته اند، اما نه مفهوم و محدوده دلبستگی به اصول مذهب برای آنان روشن شده و نه جایگاه مذاهب اسلامی و حقوق آن ها از دیدگاه مذهبشان. آنان در برخوردهای مسالمت آمیز با پیروان مذهب های مخالف، ترس از گسسته شدن علقه های مذهبیشان دارند و در رفتارهای خشن با آنان واهمه پایمال شدن حقوق برادران مسلمان را و در این کشاکش است که تعصب ها با تشدید علقه های مذهبی، فرهنگ خشونت را در روح و جان مردم در جوامع اسلامی تثبیت می کند.

از طرف دیگر مبهم گذاشتن موضوع مدارا از سوی فقهای اسلامی و عدم بررسی کامل آن از دیدگاه قرآن و سنت و سیره، باعث شده که فعالیت پیروان مذاهب مختلف در جهت زمینه سازی برای گسترش اسلام، نگ شده و جای خود را به زمینه سازی برای جذب پیروان سایر مذاهب دهد یا به سخن دیگر دین را از جایگاه ارزشی خود پایین آورده و مذهب را بیش از آنچه باید، بالا برده اند. علاوه بر این که با عدم رعایت حقوق پیروان مذاهب نسبت به یکدیگر اهداف کلی جامعه اسلامی از دید پیروان مذاهب اسلامی تقدس خود را از دست داده و به اهداف جزیی تر جوامع مذهبی اسلامی تبدیل می شوند، بدیهی است که چنین تغییری با مصالح دین مبین اسلام سازگار نیست.
از بعد علمی و فقهی نیز موضوعی که دارای اهمیت فرهنگی و اجتماعی است و شعاع های کاربردی گسترده ای دارد، باید بیش از سایر موضوعات فقهی بحث و بررسی شود این در حالی است که فقهای اسلامی یا اصلاً به این موضوع به طور مستقل نپرداخته اند و یا سعی کرده اند آن را در موضوعاتی مانند: ارتداد و کفر و یا ایمان مندرج کرده و مباحث مربوط به آنان را در خصوص این موضوع نیز تکرار کنند، درحالی که این موضوع در فقه اسلامی دارای هویت علمی مستقلی است و مبانی خاص خود را دارد.
نقایص موجود در مباحث فقهی درباره مدارا را در دو جهت عمده می توان دسته بندی کرد:
1) تبیین رابطه مدارای بین مذاهب با حقوق غیرمسلمانان و احکام ارتداد و کفر و نیز تأثیر مباحث جاری در آن و نتایج حاصل از آن در تغییرات حکمی و موضوعی سایر مسائل موجود در ابواب مختلف فقهی.
۲) تبیین فقهی این موضوع از دیدگاه قرآن، سنت و سیره به طور مستقل و جداگانه. نظر به اهمیت بحث باید بخش مستقلی را به مباحث قرآنی و سپس بخش دیگری را به مباحث سنن نبوی(س) اختصاص داد و سپس به بررسی سیره خلفا و ائمه شیعه(ع) و صحابه و ائمه مذاهب اربعه پرداخت، زیرا شناخت صحیح از رفتار این بزرگان مانع اظهارنظرهای نادرست در این زمینه خواهد شد.

برای رسیدن به هدف فوق باید به سؤال های زیر پاسخ داد:
الف. آیا در قرآن از اختلافات مذهبی و اخلاق مداراتی سخنی به میان آمده است؟
ب. چه شواهدی در سنت نبوی(ع) بر اخلاق مداراتی در اختلافات مذهبی می توان یافت؟
ج. سیره خلفای صدر اسلام در برخورد با اختلافات عقیدتی مسلمانان چگونه بوده است؟
د. سیره ائمه شیعه(ع) در برخورد با پیشوایان مذاهب و پیروان آن ها چگونه بوده است؟
و. دیدگاه فقهای مذاهب اسلامی در سده های گذشته، مؤید چه نظریه ای درباره این اصل کلی است؟

مسلماً در کنار هدف کلی و اساسی مورد نظر باید اهداف جزیی تری را نیز دنبال کرد:
الف) احکام فقهی مسالمت جویانه در حق مخالفان مذهبی، احکام ثانوی و یا اضطراری نیستند؛
ب) احکام فقهی مذکور در حق آن ها ثابت است، زیرا آنان هم کیشان واقعی هستند، نه این که صرفاً به صورت ظاهری محکوم به اسلام باشند؛
ج) اصل کلی مدارا در تمام ابواب فقهی، احکام مربوط به موضوع روابط با پیروان مذاهب مخالف اسلامی را تحت تأثیر قرار می دهد و محدود به ابواب خاصی نیست و اگر هم استثنائات جزیی و معینی دارد، باید به طور دقیق معین شود؛
د) حقوق اسلامی بین مسلمانان و حقوق ایمانی بین هم مذهبان، یکسان نیست و حقوق برادران ایمانی یک گام بیشتر و فراتر از حقوق برادران اسلامی است، ولی این به معنای نادیده گرفتن حقوق اسلامی و نیز خشونت با مخالفان مذهبی نیست.

کتاب حاضر، برای مطالعه ی طلاب و دانشجویان حوزه های علمیه تدوین گردیده است.
در آغاز، مختصری درباره ی تاریخچه ی بحث مدارای مذاهب، اهمیت بررسی فقهی موضوع مدارای بین مذاهب و نیز شیوه ی بحث در موضوع مدارای بین مذاهب مطرح شده است.
مطالب اصلی کتاب عبارت اند از: "جایگاه مدارای بین مذاهب"، "مدارای بین مذاهب از دیدگاه قرآن"، "مدارای بین مذاهب از دیدگاه سنت نبوی و سیره ی خلفا"، "مدارا از دیدگاه پیشوایان مذاهب اسلامی" و "مدارای بین مذاهب از دیدگاه دانشمندان اسلامی و اصول اجتهادی".
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
بازدیدهای اخیر شما