خاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی
سال نشر : 1387
تعداد صفحات : 245
معرفی کتاب
این اثر، شامل خاطرات 6 تن از خادمان و پاسداران بیت امام خمینی(ره) با نام های "عیسی جعفری"، "سید رحیم میریان"، "سید احمد بهاءالدینی"، "رضا فراهانی"، "حسین سلیمانی" و "حسن سلیمی" است.در مقدمه کتاب " خاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی(ره)" آمده است: گروه تاریخ موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، با اعتقاد به پایه گذاری تاریخ نویسی انقلاب اسلامی بر دیده ها و شنیده های واقعی حاضران و ناظرانی که بار عظیم انقلاب را بر دوش می کشیدند و دشواری ها و ناملایمات جانفرسایی را در راه پیروزی آن بر جان خریدند، ضبط و ثبت خاطرات این تاریخ سازان را در شمار برنامه های اصلی خود گنجانده و بر آن است تا پس از تنظیم و تدوین آن ها، با رعایت اصول علمی و امانت داری و بدون هیچ گونه داوری، خیل عظیم مخاطبان در زمان حال و آینده را از جزئیات این بخش تاریخ ایران بهره مند گرداند.
ضا فراهانی، در قسمتی از خاطرات خود درباره چگونگی تدوین اشعار امام خمینی(ره) گفته است: "ما رفت و آمدمان به اندرون خانه امام، موقع معینی نداشت و در آن حد بود که منزل حاج احمد آقا هم خیلی راحت می رفتیم.
بارها اتفاق می افتاد که وقتی به اندرون خانه امام می رفتیم، می دیدیم حضرت امام به همراه فاطی خانم(همسر مرحوم حاج سید احمد خمینی) در حال قدم زدن هستند. ولی یکی از روزها یادم هست که این صحنه را دیدم که فاطی خانم به امام اصرار می کردند که آقا به من یاد بدهید، من می خواهم یاد بگیرم. اما حضرت امام طفره می رفتند. با وجود این، فاطی خانم اصرار می کردند.
چندی گذشت تا یک روز از فاطی خانم سوال کردم که اصرار شما به حضرت امام درباره چه موضوعی بود؟ ایشان گفت: مدت مدیدی بود که از آقا می خواستم مطلبی، دست خطی بنویسند. اما طفره می رفتند. شش ماه به همین روال ادامه پیدا کرد. یک روز گفتم: آقا جون کو؟ نوشتی برایم؟ آقا با حالت شوخی و مزاح، این طرف و آن طرف کردند و فرمودند: دخترم، بابا دفترت اینجاست. برایت نوشتم. ایشان فرمودند: دفترت را بردار و برو. عرض کردم: نه آقا جون، همین جا می گذارم تا یکی دیگر برایم بنویسید. من به اصرار دفتر را آن جا گذاشتم و موضوع از آن جا شروع شد که ایشان شروع کردند به نوشتن و جلد اول و دوم دفتر را تکمیل کردند و رسیدند به جلد سوم... خلاصه امام جلد سوم را هم نوشت و رحلت کرد."
بارها اتفاق می افتاد که وقتی به اندرون خانه امام می رفتیم، می دیدیم حضرت امام به همراه فاطی خانم(همسر مرحوم حاج سید احمد خمینی) در حال قدم زدن هستند. ولی یکی از روزها یادم هست که این صحنه را دیدم که فاطی خانم به امام اصرار می کردند که آقا به من یاد بدهید، من می خواهم یاد بگیرم. اما حضرت امام طفره می رفتند. با وجود این، فاطی خانم اصرار می کردند.
چندی گذشت تا یک روز از فاطی خانم سوال کردم که اصرار شما به حضرت امام درباره چه موضوعی بود؟ ایشان گفت: مدت مدیدی بود که از آقا می خواستم مطلبی، دست خطی بنویسند. اما طفره می رفتند. شش ماه به همین روال ادامه پیدا کرد. یک روز گفتم: آقا جون کو؟ نوشتی برایم؟ آقا با حالت شوخی و مزاح، این طرف و آن طرف کردند و فرمودند: دخترم، بابا دفترت اینجاست. برایت نوشتم. ایشان فرمودند: دفترت را بردار و برو. عرض کردم: نه آقا جون، همین جا می گذارم تا یکی دیگر برایم بنویسید. من به اصرار دفتر را آن جا گذاشتم و موضوع از آن جا شروع شد که ایشان شروع کردند به نوشتن و جلد اول و دوم دفتر را تکمیل کردند و رسیدند به جلد سوم... خلاصه امام جلد سوم را هم نوشت و رحلت کرد."
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1387
-
چاپ جاری1
-
شمارگان3000
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات245
-
ناشر
-
وزن360
-
تاریخ ثبت اطلاعاتشنبه 18 مهر 1388
-
شناسه4673
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط