در این کتاب، سرخپوست ها خودشان از چند و چون زندگی شان می گویند. بندهایی که این کتاب را می سازند از نطق ها، و از نوشته های سرخپوست هایی که از قرن شانزدهم تا قرن بیستم در همه ی بخش های قاره ی امریکای شمالی زندگی می کردند، گرفته شده اند. آنها با ادب و احترام از زمین، از حیوانات و از اشیایی حرف می زنند که قلمرویی را می ساختند که آنها در آن زندگی می کردند. آنها در تحمیل خواستشان به محیط فضیلتی نمی دیدند: پیش آنها کسب و انباشت خصوصی، تقریبا بدون استثنا، یک راه فقر بود، نه ثروت. خیلی از بندهای این کتاب تلاش های سرخپوست ها را نشان می دهند که سعی می کنند افکارشان را به مردم سفیدپوست عرضه کنند، یا به شکل هدیه یا به امید تفاهمی که از آن طریق مرد سفید بگذارد سرخپوست باشد و بماند. همان طور که سرخپوست ها چیزهای بیشتری از راه و رسم مرد سفید دستگیرشان می شد، لحن صدایشان سر در گم، خشمگین و نومیدانه می شد، و بالاخره هم از امید خالی شد.