loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

سال نهم هجرت

روایت واپسین روزهاِ حیات پیامبر اکرم صلوات اله علیه و آله (به روایت ویکتور هوگو)

2 (1)

ناشر باغ آبی

نویسنده ویکتور هوگو

ویراستار جواد محقق

سال نشر : 1391

تعداد صفحات : 48

هم اکنون غیرقابل سفارش!

معرفی کتاب

ویکتور ماری هوگو (1855 – 1802) بی تردید بزرگترین ادیب قرن نوزدهم فرانسه است. آثار بزرگ او در حوزة شعر، داستان و نمایشنامه چنان استوار و ماندگارند که نامش را برای همیشه در تاریخ ادبیات جهان جاودانه می کنند. در کشور ما ایران به دلیل شاهکار پرآوازة هوگو، یعنی کتاب بینوایان تقریباً هیچ کتاب خوان ایرانی نیست کهنام او را نشنیده باشد. امّا شاید کمتر کسی اطّلاع داشته باشد که این ادیب بزرگ، شعری در وصف پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد (ص) با عنوان «سال نهم هجرت» سروده باشد؛ و این شاید خلأیی بزرگ در شناخت ویکتور هوگو باشد.
واقعیت آن است که هوگو تاریخ و فرهنگ اسلام را بخوبی می شناخته است. ریزه کاری های او در سرایشِ شعرِسال نهم هجرت، حاکی از آن است که وی مطالعة دقیقی در باب زندگی پیامبر اکرم (ص) داشته است. فی المثل هنگامی که می سراید «هنوز در محاسن سیاهش بیست تار موی سفید نبود» بخوبی به روایاتی اشاره می کند که گفته اند پیامبر اکرم (ص) پیش از وفات 14 تار موی سپید در محاسن خود داشتند.
لحن ستایش آمیز و زاویة دید هوگو در بیان واپسین روزهای حیات پیامبر اکرم (ص) حاکی از احترام فراوانی است که او برای شخص پیامبر و رسالت الهی اش قائل بوده است.
نکته دیگر که برارزش و اهمیت سرودة حاضر می افزاید، آنکه هوگو مسیح (ع) را مقدمة آمدن پیامبر (ص) می داند آنجا که از زبان حضرت رسول (ص) می گوید: «مسیح مقدمة من بود، چون سپیده دمان که بشارت آفتاب را با خود دارد.»

-----------------
شاید کمتر کسی در ایران بداند که ویکتور هوگو شاعر نامی فرانسوی شعری را در ستایش و مدح پیامبر اسلام حضرت محمد صلوات الله علیه و آله سروده و در آن با اشاره به برخی خصایل نیکوی پیامبر اکرم به ذکر برخی از فرازهای سال های پایینی حیات رسول مکرم پرداخته و کتابش را با وصف چگونگی رحلت ایشان به پایان برده.
مطالبی که در شعر ویکتور هوگو در خصوص پیامبر ذکر شده حاکی از شدّت آگاهی او از زندگی و سیره ایشان و حتی تاریخ صدر اسلام دارد، عمق اطلاعات او تا به آنجاست که حتی به مسئله تعیین امیرالمؤمنین توسط رسول اکرم صلوات الله علیه و آله به عنوان جانشینش نیز اشاره کرده.
شنیدن مدح و ستایش و روایت شخصیت برجسته ای مانند ویکتور هوگو از پیامبر گرامی اسلام بی شک این کتاب را به اثری جذاب و خواندنی تبدیل کرده، اثری که در ترجمه آن نیز دقت فراوان صورت گرفته!

فراز 1:
«... غذایش اندک بود و گاه از گرسنگی سنگ بر شکم می بست
گوسفندانش را خود می دوشید
چون مردمان فرودست بر زمین می نشست
و لباس هایش را وصله می زد...»

--------------------

فراز 2:
«همهمه ای در میان مردم درگرفت و پیامبر ادامه داد:
آی مردم، گوش بسپارید!
اگر یکی از شما را سخنی ناپسند گفته ام
پیش از آن که از میانتان بروم، برخیزد
و در حضور همگان آن را به من بازگرداند
اگر کسی را به ناحق، ضربتی زده ام
بیاید و با این چوپ مرا قصاص کند!»

----------------

فراز 3:
شصت و سه ساله بود که ناگهان، تبی در تنش راه یافت.
قرآن را که خود از سوی پروردگار برای مردم آورده بود، سراسر بازخواند.
آن گاه، پرچم اسلام را به پرچمدارش علی سپرد.

--------------------

فراز 4:
«شب هنگام
فرشته مرگ، بر درگاه خانه آمد و اجازه ورود خواست
پیامبر رخصت داد
پیک خدا که داخل شد
حاضران دیدند که برقی شگفت
در نگاه پیامبر درخشیدن گرفت
همانند نوری که روز میلاد در چشم هایش داشت.
«عزراییل» گفت:
ای پیامبر! خدایت تو را به نزد خویش می خواند
پیامبر پاسخ داد:
دعوتش را به جان می پذیرم و می آیم!
آن گاه لرزشی کوتاه بر شقیقه هایش نشست
و نفسی آرام لب هایش را از هم باز کرد
و «محمد»
جان به جان آفرین سپرد»
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط
بازدیدهای اخیر شما