کتاب عصا نوشته پتر هرتلینگ است و با ترجمه گیتا رسولی در انتشارات محراب قلم منتشر شده است. در ویرانی به جا مانده از جنگ جهانی دوم، مردم سرگردان و پریشان به دنبال نزدیکان و اقوام خود میگردند. دراین میان، توماس، پسر جنگزدهی نوجوان، هم دربه در نشانی از مادرش میجوید. اما وقتی به خانهی ویران خالهاش دروین میرسد، درمانده و ناامید از پای مینشیند. سپس با «عصا» برخورد می کند: کهنه سربازی که در جنگ از پا درآمده، ولی رسم و راه بازار سیاه را خوب بلد است؛ همینطور راه و رسم زندگی را.
گزیده کتاب
زن در آستانه در سنگی نشست. روسری را به پیشانی کشید و بار و بندیلش را مانند دیواری کنار خود چید. آنچه توماس جلوی خود دید، عجیب و باورنکردنی بود: ساختمانی که او روزها در وین به دنبال آن گشته بود. حالا از آن چیزی بر جا نمانده بود،جز چهارچوب دری که زن در آستانه آن نشسته بود. او از دری محافظت میکرد که به تلی از خاک گشوده می شد. انگار مدتهاست آنجا نشسته است.
توماس فکر کرد: شاید خل شدهام؛ شاید اصلاً زنی وجود ندارد و من خیال میکنم.
او قدم به قدم به زن نزدیک شد باید همان ساختمان کوچه هلر 9 باشد که خاله واندا آنجا زندگی میکرده است.