«هایدی» داستانی نوشته جوانا اسپایری(1901-1827)، نویسنده آلمانی است. این داستان که در حوزه رمانهای نوجوانان جای میگیرد مورد اقتباس سینمایی و تلویزیونی در قالب پویانمایی(انیمیشن) نیز قرار گرفته است. نمایش این آثار در دهه 60 و 70 خورشیدی در ایران با استقبال زیادی رو به رو شد.
گزیده کتاب
در دامنهی رشتهکوهی که قلههای صخرهای و ناهموارش بر فراز درههای عمیق سایه افکنده است، شهر سوئیسی کوچک و زیبایی به نام مینفیلد قرار دارد و در انتهای شهر، جادهی باریک و پر پیچ و خمی تا بالای کوه کشیده شده است. در قسمتهای پایینتر جاده، زمین چندان سرسبز نیست، اما بوی خوش گلهای وحشی و مرتعهای ارتفاعات بالاتر، هوا را معطر کرده است.
در یکی از روزهای آفتابی اواخر بهار، زن بلندقد و سرزندهای از جاده بالا میرفت. او با یک دست، بستهای را حمل میکرد و با دست دیگرش دخترکوچولویی را، که تقریباً پنجساله به نظر میآمد، به دنبال خود میکشید، گونههای آفتابسوختهی بچه قرمز شده بود. البته جای تعجب نبود؛ چون در آن هوای آفتابی و داغ، او را طوری پوشانده بودند که انگار وسط زمستان است. چهرهی کودک به سختی قابل تشخیص بود، چون دو پیراهن پشمی تنش کرده و یک روسری بزرگ و قرمز را حسابی دورش پیچیده بودند. او شبیه یک بقچهی بیقوارهی لباس بود که روی دو پوتینِ چرمی به طرف بالا حرکت میکرد.