این کتاب مشتمل بر دو فصل است. نویسنده در این کتاب به روایت زندگی نوجوانی به نام سالار می پردازد که در یکی از روستاهای توابع تبریز زندگی می کند ولی زندگی و همجواری او با طبیعت باعث می شود تا در ذهن او پرسش هایی ایجاد شود.
گزیده کتاب
بالای تپه جایی که ارسلان رفته بود عسل پیدا کند و خرس ماده سر رسیده بود، هیکل داوود داشت تکان می خورد. او به چیزی اشاره کرد. و دو دستش را سایبان چشمش کرد و سمت بالا را خوب نگاه کرد. ناگهان دو مرد را دیدیم که به سوی سرازیری می دویدند. یکی از آنها تفنگ در دست داشت و چهار گرگ و یک سگ در پی آن دو خیز برداشته بودند.