فلسفه، متاع بازاری نیست! فلسفه در کوچه و خیابان و بازار حضور دارد ولی بازاری نیست و خرید و فروش آن معنی پیدا نمیکند. اگر فلسفه بازاری شود، هویت خودش را از دست می دهد. نظر فلسفی اگر به طور دقیق، نظر فلسفی باشد، از امیال و مقاصد شخصی انسان ها آزاد است و به جنبه روانی آنها نیز وابسته نیست. کسی که با فلسفه بیگانه است و با احکام معتبر و محکمِ عقل، سر و کار ندارد، یک موجود تک ساحتی شناخته می شود که در آرزوهای زودگذر خود فرورفته و هرگز نمی تواند از آن گرداب، بیرون آید. کسی که از حکمِ صریح عقل پیروی نمی کند، در گردونه آرزوها و خواهش ها سرگردان می گردد و برای این سرگردانی، پایانی نمی توان در نظر گرفت. کسی که به فراز و فرود اندیشه در سخن باور دارد، ناچار به «فراز و فرود فکر فلسفی» نیز اعتراف می کند. زیرا فلسفه در ذات و گوهر خود جز اندیشیدن درباره مسائل اساسی و بنیادی مربوط به هستی، چیز دیگری نیست. «فلسفه» در واقع «فلسفیدن» است و «فلسفیدن» همان چیزی است که فعالیت فکر خوانده می شود. فلسفه بدون فلسفیدن، فلسفه نیست. چنان که فکر بدون فعالیت، در واقع فکر نیست. اندیشه همواره می اندیشد و اگر اندیشه نیاندیشد، اندیشه به شمار نمی آید.