کتاب دخترانه های در گوشی: مهارت افزایی دختران دانشجو، را هر دانشجوی دختری باید بخواند و از راه های رفته و تجربه های تلخ و شیرین دیگران درس بگیرد. ایده کتاب دخترانه های در گوشی از یک دورهمی دخترانه پسادانشجویی! کلید خورده است و تبدیل به مجموعه ای از داستانک هایی برای مهارت افزایی دختران دانشجو شد.
کتاب دخترانه های در گوشی: مهارت افزایی دختران دانشجو، نوشته گروه نویسندگان شمسه است و در انتشارات مهرستان به چاپ رسیده است. نویسندگان کتاب دخترانه های درگوشی خواسته اند که کتاب را یهویی نخوانید. آن را مزمزه کنید و با خاطرات و حرف های درگوشی و یواشکی اش زمان بخرید و جان بگیرید.
گزیده کتاب
کار از یک دورهمی شروع شد، دورهمی دخترانه پسادانشجویی! یکی یکی از تجربه های دوران دانشجویی گفتیم، نوشتیم و برای هم خواندیم ، خندیدیم، حسرت خوردیم، بغض کردیم و... تا شما فقط بخندید، بی بغض، بی حسرت و بی شکست... این هم از بداقبالی ما دهه شصتی هاست، زمان ما که از این تجربه های هلو و ساندویچی خبری نبود. با این حال، برای شما " امیدوارانه " نوشتیم تا به جانتان بنشیند و به کارتان بیاید.
این کتاب اگر برای شما مجموعه ای از داستانک است، برای ما خاطره و نتیجه عمرمان است. به قول معروف کتاب را یهویی نخوانید. آن را مزمزه کنید و با خاطرات و حرف های درگوشی و یواشکی اش زمان بخرید و جان بگیرید. این کتاب حاصل حرف ها و خاطراتی است که از جانمان کاسته تا بر ذهن و قلممان جاری شود. با دخترانه های درگوشی مهربان باشید که حاصل "آه" های زندگی دانشجویی ماست.
زندگی دانشجویی و غیر دانشجویی تان بی آه! ------------
با دوستانش وارد کلاس شد. صندلیهای آخر کلاس جای همیشگیشان بود. بعد از جاگیرشدن، بحثها و شوخیهایشان ادامه پیدا کرد. سرشان در گوشیهای موبایل بود و با یکدیگر حرف میزدند. استاد که وارد کلاس شد، آنقدر مشغول بودند که حتی متوجه حضور او در کلاس نشدند. استاد چند باری سرفه کرد. تابلوی کلاس را که پاک کرد، چند ضربهای به آن زد. یکدفعه به خودشان آمدند. با وجود نگاههای سنگین استاد، تا آخر ساعت کلاسی، هیچ فرصتی را برای صحبت کردن و بازی با گوشیهایشان از دست ندادند... بخشی از نمره، مربوط به تحقیق گروهی بود. با دوستانش همگروه شدند. قرار شد طی جلسهای سوالات خود را از استاد بپرسند. پشت در اتاق اساتید جمع شدند. در را که زدند، استاد گفت: «بفرمایید داخل.» یکییکی وارد اتاق شدند. استاد به احترام آنها از جای خود بلند شد. قبل از اینکه سوالاتشان را بپرسند، استاد گفت: «اجازه دهید گوشی تلفنم را در حالت سکوت قرار دهم.» سوالاتشان را پرسیدند و او ابتدای هر پاسخی بهآرامی میگفت: «اگر به مباحثی که در کلاس مطرح شد، مراجعه کنید، متوجه پاسخ سوال خود میشوید.» و بااینحال با متانت پاسخ سوالاتشان را توضیح داد. هنگام خداحافظی دانشجویانش را تا پشت در اتاق مشایعت کرد. خجالتزده بودند، هم از بزرگواری استاد، هم از رفتار گذشته خود.