loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

روزگاران 6: کتاب دزفول

ناشر روایت فتح

گردآورنده کتاب طه فروتن

سال نشر : 1388

تعداد صفحات : 101

چاپ تمام شده ؛ درصورت چاپ مجدد به من اطلاع بده notify me

معرفی کتاب

این مجموعه شامل صد خاطره یا صد تصویر از مقاومت شهر موشک هاست. صد حکایت از آنان که نرفتند و در شهر ماندند.

برخی از این خاطرات را مرور می کنیم:

1- داشت کوچه را آب و جارو می کرد دوتا پسرهایش شهید شده بودند وقتی پرسیدم گفتم: چه کار می کنی؟ گفت:
آب و جارو می کنم که بسیجی ها که اومدن ببینند هنوز هستیم... ببینند پشتشون رو خالی نکردیم.
***
2- دو قلو بودند یکی دختر و یکی پسر تازه برایشان کیف و کفش و لباس مدرسه خریده بود. قرار بود بروند کلاس اول. به شان قول داده بود اگر خوب درس بخوانند تابستان ببردشان مسافرت اصفهان یا شیراز. بچه ها گفته بودند: هرجا که مادر گفت.
موشک که به خانه شان خورد؛ بچه ها و مادرشان رفتند و او ماند روی ویلچر.
***
3- آیت الله قاضی ناراحتی قلبی پیدا کرده بود. برای معالجه رفته بود تهران. وزیر بهداشت آمده بود عیادتش. وزیر را که دید از وضع بهداشت و درمان شهر گفت. از کمبودها و مشکلاتش.
(وزیر گفته بود) حاج آقا حال شما مساعد نیست. بعدا صحبت می کنیم.
(گفت:) نه خیر وضع مردم از حال من مهم تره. اول گرفتاری مردم باید حل بشه.
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط
بازدیدهای اخیر شما