این کتاب خاطرات یکی از آزادگان غیر ایرانی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران است. وی از طلبه های جوانی بوده است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی از لبنان به ایران آمده. این طلبه «شیخ ماجد الحاج سلیمان» نام داشت که بیست و هشتم آبان 1359 در تپه های الله اکبر به سمت حمیدیه و در هویزه، به اسارت نیرو های عراقی درآمد. وی از هم سلولی های دکتر عباس پاک نژاد، دکتر عظیمی، مهندس یحیوی و مهندس بوشهری بود که در زندان الرشید نگهداری می شدند. شیخ ماجد دیوار به دیوار سلول معصومه آباد نگهداری می شد و با خانم های زندانی توسط پیام هایی که با مشت به دیوار (مورس) می زدند، هم صحبت می شد. او از دوستان و همرزمان سیدحسن نصرالله بود و در دوران اسارت برای کارهای اطلاعاتی به قلب منافقین نفوذ کرد و بعد از شناسایی و برگرداندن شماری از اسیران اغفال شده، به ایران بازگشت. نوشتن خاطرات شیخ ماجد از سوی حجت الاسلام والمسلمین علی شیرازی، نماینده ولی فقیه در سپاه قدس به مولف پیشنهاد شده است. شیخ ماجد اکنون از نیروهای عقیدتی سیاسی لبنان در مسجد راس الحسین، منطقه نشیث نبی است و در مدت یک هفته ای که به ایران آمده بود، امیرمحمد عباس نژاد مصاحبه ها را با وی به انجام رسانده اند.
گزیده کتاب
با عقب نشینی عراقی ها، بچ ها روحیه مضاعفی گرفتند. یاد شیخ عماد شمس الدین افتادم که یک روزهمه بچه های مبارز و چریک را در مسجد زین العابدین (ع) بیروت جمع کرد و گفت: «این شعر را یاد بگیرید که هر وقتی خواستید ورزش کنید با صدای بلند بخوانید تا لرزه به تن دشمنانتان بیفتد.» در طول خط می رفتم و با صدای بلند شعار «انالتزم اسلام خیر من الاستسلامنا» را می خواندم.