کتاب قصههای خوراکیها و شکموها از مجموعه کتاب های افسانههای ملل برای کودکان است و با ترجمه رویا خوئی در انتشارات محراب قلم منتشر شده است.
در زمانهای قدیم دختری بود به نام مارگو که آشپز بود. مارگو کفشهای پاشنه بلند قرمز میپوشید و هروقت راه میرفت، به اطرافش نگاه میکرد و با خوشحالی میگفت: چقدر این کفشها به من میآید!
و هنگامی که به خانه برمیگشت، با اشتها سراغ غذایی که خودش پخته بود، میرفت و حسابی غذا میخورد و میگفت: یک آشپز خوب باید ارزش غذایی را که خودش درست کرده بداند.
یک روز رئیس به مارگو گفت: مارگو امشب مهمان داریم و باید برایمان دوتا مرغ درست و حسابی بپزی!
گزیده کتاب
در مدرسهی یک دهکده، آموزگار پیری بود. این معلم پیر تحصیلات زیادی داشت و الفبای چینی را به خوبی میدانست؛ اما هیچوقت به مقام بالایی نرسیده بود و فقط آموزگاری در آن دهکدهی دور افتاده بود.
او با حوصله به شاگردانش یاد میداد که چطور از مرکب چینی استفاده کنند و حروف چینی را بنویسند.
روزی یکی از شاگردانش متوجه شد که او سرکلاس مخفیانه ظرفی را از کشوی کمدش بیرون آورد و کمی از مایع داخل آن چشید. شاگرد بلافاصله کنجکاو شد و با خود گفت: حتما آن معلم خوراکی خوشمزهای در ظرف پنهان کرده است!