در شهری کوچک، سگی به نام "لاسی" زندگی می کرد که بسیار باهوش بود. او هر روز ساعت چهار بعد از ظهر به مدرسه می رفت تا صاحبش ـ جیم ـ را به خانه بازگرداند، اما روزی لاسی به مدرسه نرفت، زیرا پدر جیم به دلیل نیاز به پول ناچار شده بود او را به آقای "لودینگ" بفروشد. جیم از این پیشامد بسیار ناراحت شد. لاسی نیز از وضع پیش آمده بسیار ناراضی بود، به طوری که قلاده اش را پاره کرد و به نزد جیم بازگشت.